پارت 4
پارت 4
از دید ا/ت:
بردمش داخل اتاق شکنجه از رو کولم اوردمش پایین و با زنجیر که از بالا آویزون بود دستاشو بستم رفتم داخل سالن داد زدم همه بیان اینجا ... وقتی اومدن گفتم که کنار هم صف شید اوناهم انجام میدادن گفتم همتون جز آجوما و سون وو( سون وو همون خدمتکاره هست که نگهبان زدش ) مرخصید گفتن چشم و منم رفتم اتاقم ولباسم رو عوض کردم یه تیپ سر تا پا مشکی زدم و اومدم پایین رفتم داخل اتاق شکنجه و دیدم هنوز بیهوشه سطل آب یخی که داخل اتاق بود که قبل از تعویض لباسم به یکی دیگه از خدمتکارا گفته بودم بزاره رو برداشتم و روش خالی کردم
که سریع بهوش اومد ولی هنوزم بیحال بود وقتی منو دید شروع کرد به حرف زدن
نگهبان : خانم من، من
ا/ت : دهنتو میبندی یا ببندم برات؟
نگهبان : خانم غلت کردم ......معذرت میخوام شما ببخشید دیگه تکرار.......نمیشه
از زبان راوی :
نگهبان همینطور التماس میکرد و گریه میکرد اما ا/ت گوشش بدهکار نبود اون تصمیمش رو گرفته بود محال بود از تصمیمش برگرده پس همینطور چاقوی مشکیش رو در میاورد به سمت نگهبان میرفت انقدر نزدیکش شد که نفساش به صورت نگهبان میخورد اولش خونسرد بود ولی بعدش این خونسردی جاشو به خشم داد و عربده کشید اتمام از زبان راوی
ا/ت: مگه نگفتم خفه شو
نگهبان : خانم ببخشید
ا/ت: خفه نمیشی نه؟
نگهبان : خانم
ا/ت ویو
چاقوم رو دراوردم اول رو دست چپش یه خط انداختم لباسشو پاره کردم و تمام دستش رو خط خطی کردم جوری که دنیای خون از دستش میومد دستش رو ول کردم و رفتم سراغ پشتش اول تو گودی کمرش یه خط گذاشتم گه باعث شد صدای فریادا و گریه هاش شدت بگیره انگار میخواستم با چاقو پشتش نقاشی کنم بعد چند دقیقه رفتم جلوش که دیدم بازم بیهوشه یه مشت محکم زدم تو صورتش که سریع بیدار شد بهم نگاه میکرد و با نگاش بهم التماس میکرد که ولش کنم اما من ولکن نبودم توی عمارت من کسی حق همچین کاری رو نداره جز من
با چاقو درست روی قفسه سینش رو یه قلب که ترک خورده کشیدم که باعث شد بخاطر درد فریاد بکشه ولی من انگار کر شده بودم بعد از این کارم بازم یه سطل آب یخ اوردم و ریختم روش که باعث شد کاملا از هوش بره . منم از اون اتاق اومدم بیرون و به سمت آشپزخونه رفتم یکم آب خوردم بعد از آجوما سراغ سون وو رو گرفتم که گفت توی اتاقشه رفتم سمت اتاقش دستگیره در رو گرفتم درو باز کردم که دیدم......
خماری 😂
عکس لباس ا/ت پست بعد ورق بزنید 💓
از دید ا/ت:
بردمش داخل اتاق شکنجه از رو کولم اوردمش پایین و با زنجیر که از بالا آویزون بود دستاشو بستم رفتم داخل سالن داد زدم همه بیان اینجا ... وقتی اومدن گفتم که کنار هم صف شید اوناهم انجام میدادن گفتم همتون جز آجوما و سون وو( سون وو همون خدمتکاره هست که نگهبان زدش ) مرخصید گفتن چشم و منم رفتم اتاقم ولباسم رو عوض کردم یه تیپ سر تا پا مشکی زدم و اومدم پایین رفتم داخل اتاق شکنجه و دیدم هنوز بیهوشه سطل آب یخی که داخل اتاق بود که قبل از تعویض لباسم به یکی دیگه از خدمتکارا گفته بودم بزاره رو برداشتم و روش خالی کردم
که سریع بهوش اومد ولی هنوزم بیحال بود وقتی منو دید شروع کرد به حرف زدن
نگهبان : خانم من، من
ا/ت : دهنتو میبندی یا ببندم برات؟
نگهبان : خانم غلت کردم ......معذرت میخوام شما ببخشید دیگه تکرار.......نمیشه
از زبان راوی :
نگهبان همینطور التماس میکرد و گریه میکرد اما ا/ت گوشش بدهکار نبود اون تصمیمش رو گرفته بود محال بود از تصمیمش برگرده پس همینطور چاقوی مشکیش رو در میاورد به سمت نگهبان میرفت انقدر نزدیکش شد که نفساش به صورت نگهبان میخورد اولش خونسرد بود ولی بعدش این خونسردی جاشو به خشم داد و عربده کشید اتمام از زبان راوی
ا/ت: مگه نگفتم خفه شو
نگهبان : خانم ببخشید
ا/ت: خفه نمیشی نه؟
نگهبان : خانم
ا/ت ویو
چاقوم رو دراوردم اول رو دست چپش یه خط انداختم لباسشو پاره کردم و تمام دستش رو خط خطی کردم جوری که دنیای خون از دستش میومد دستش رو ول کردم و رفتم سراغ پشتش اول تو گودی کمرش یه خط گذاشتم گه باعث شد صدای فریادا و گریه هاش شدت بگیره انگار میخواستم با چاقو پشتش نقاشی کنم بعد چند دقیقه رفتم جلوش که دیدم بازم بیهوشه یه مشت محکم زدم تو صورتش که سریع بیدار شد بهم نگاه میکرد و با نگاش بهم التماس میکرد که ولش کنم اما من ولکن نبودم توی عمارت من کسی حق همچین کاری رو نداره جز من
با چاقو درست روی قفسه سینش رو یه قلب که ترک خورده کشیدم که باعث شد بخاطر درد فریاد بکشه ولی من انگار کر شده بودم بعد از این کارم بازم یه سطل آب یخ اوردم و ریختم روش که باعث شد کاملا از هوش بره . منم از اون اتاق اومدم بیرون و به سمت آشپزخونه رفتم یکم آب خوردم بعد از آجوما سراغ سون وو رو گرفتم که گفت توی اتاقشه رفتم سمت اتاقش دستگیره در رو گرفتم درو باز کردم که دیدم......
خماری 😂
عکس لباس ا/ت پست بعد ورق بزنید 💓
۲۶.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.