pr20
pr20
((شب پارتی))
رفتن کاخ کوک و لباس همه ی خدمتکارا رو عوض کردن و چند تا از مافیا هایی که باهاشون یکمی دوست بودن رو دعوت کردن ولی موضوع کوک رو هیچ کس جز خودشون نمیدونست .
خدمتکارا تمام کاخ رو تمیز کردن و رفتن توجاهای خودشون وایسادن تا ساعت ۷ بشه و پارتی شروع بشه .
ساعت ۷ شد و همه ی خدمتکارا استرس گرفتن چون همه ی پارتی هایی که ارباب هاشون میگرفتن همه تا اخر ظرفیتشون مست میکردن و خب کی میتونه چند تا پسر و مرد مست رو کنترل کنه؟
همه ی مهمان هایی که دعوت کرده بودن اومدن البته هیچ کس نمیدونست این پارتی واسه چیه .
جین ویو
هممون خوشحال بودیم و خب کوک دوست داشت براش پارتی یگیریم و خب گفت هیچ هزینه ای واسه ی این پارتی نمیکنه و خب به عنوان ۶ نفر هزینشون بیشتر شد !
همه ی کسایی که دعوت کرده بودیم اومدن یهو حس کردم جکسون رو دیدم !
رفتم تو جمع و دنبالش گشتم و خب بعله جکسون بود از یه بادیگارد پرسیدم اون کارت دعوت داشت ؟ هیچ کس بدون کارت دعوت اجازه ی ورود نداره .
گفت بله اقا داشتن .
گفتم کی دعوتش کرده بود؟(( هر کدومشون یه نوع کارت دعوت دارن ))
گفت ایشون مهمان اقای جانگ بودن .
گفتم باشه
ینی هوسوک دعوتش کرده بود؟ تا اونجا که من میدونم اگه کسی میخواست دعوتش کنه اون باید من میبودم نه هوسوک !
رفتم دنبال هوسوک گشتم ولی پیداش نکردم .
ولی کوک رو پیدا کردم دیدم کوک داره با تهیونگ مسابقه میده هر کی بیشتر شراب خورد .
نگاشون کردم رفتم جلو گفتم کوک تو تازه حالت خوب شده نمیخوای? بس کنی ؟
گفت ینی به تهیونگ کم بیارم ؟؟؟؟ عمراً من تا اخر عمرمم تا تسلیم نشه میخورم
و بقیه هم تشویقش کردن .
هوفففف ما هنوز اونی که کوک رو مسموم کرده بود پیدا نکرده بودیم و خب یکم اگه اون دوتا اگه کم تر شراب بخورن هیچی نمیشه !
هوسوک ویو
وقتی تو کاخ جکسون بودیم تا سوهو رو برای کوک بیاریم من وقتی جین رفت دنبالش رفتم و دیدم که جکسون و جین چقدر صمیمی بودن !
دیدم که چقدر جکسون به سنت ها خانوادشون پایبنده ولی اینکه جون خواهرزادش اصلا براش مهم نبود یکم زیاده روی بود !!!
دیدم که به خواطر تاریخ دشمنی خانوادگی نمیتونن کنار هم باشن ولی تصمیم گرفتم که دعوتش کنم البته نتونستم یکی از کارت های جین رو کش برم که نفهمه من دعوتش کردم برا همین حتما تا الان متوجه شده که من دعوتش کردم !
ینی بهم چی میگه ؟ ازش نمیترسیدم ولی جین اگه بگه چرا یه دشمن رو دعوت کردی چی بگم ?؟
موضوع رو به شوگا گفتم وفقط سر تکون داد گفتم نمیتونی یه چیزی بگی ؟
گفت نه اگه میتونستم میگفتم ولی به نظرم اینکه حقیقت رو بهش بگی بهتره اونا چیز خواصی درباره ی چیز خواصی نگفتن فقط یه دوستیه واقعی! بهش بگو هیچی نمیشه باشه ؟
گفتم باشه!
جیمین ویو
دیگه حوصلم داشت سر میرفت رفتم پیش کوک مثل همیشه با تهیونگ داشتن مسابقه میدادن من که رفتم همه راه رو باز کردن!
رفتم جلو دورشون خیلی شلوغ بود گفتم کوک تهیونگ بسه من شب نمیتوم لاشتون رو از رو زمین جم کنم
کوک با تمام مستی گفت هه تو کوچولو تو میخوای منو جمع کنی ؟ هه تو لاشه ی منم نمیتونی جمع کنی!
تهیونگ گفت چرا هر کدوم از اعضا میان میگن بسه هیچ کس مارو تشویق نمیکنن؟
یکی از تو جمع کف پس ما چی هستیم؟
تهیونگ خندید گفت شما ها ادم حساب نمیشید 😂😂
گفتم اهم اهم ببخشید شوخی کرد تهیونگ نمیخوای امشب جنگ بشه که ها؟؟؟؟
تهیونگ گفت چراکه نه 😏
گفتم اممم کوک چی ؟ اون اهمیت نداره؟
گفت باشه بخواطر کوک
دستشو گذاشت رو شونه ی کوک و یه لیوان دیگه هم زدن بالا !
((شب پارتی))
رفتن کاخ کوک و لباس همه ی خدمتکارا رو عوض کردن و چند تا از مافیا هایی که باهاشون یکمی دوست بودن رو دعوت کردن ولی موضوع کوک رو هیچ کس جز خودشون نمیدونست .
خدمتکارا تمام کاخ رو تمیز کردن و رفتن توجاهای خودشون وایسادن تا ساعت ۷ بشه و پارتی شروع بشه .
ساعت ۷ شد و همه ی خدمتکارا استرس گرفتن چون همه ی پارتی هایی که ارباب هاشون میگرفتن همه تا اخر ظرفیتشون مست میکردن و خب کی میتونه چند تا پسر و مرد مست رو کنترل کنه؟
همه ی مهمان هایی که دعوت کرده بودن اومدن البته هیچ کس نمیدونست این پارتی واسه چیه .
جین ویو
هممون خوشحال بودیم و خب کوک دوست داشت براش پارتی یگیریم و خب گفت هیچ هزینه ای واسه ی این پارتی نمیکنه و خب به عنوان ۶ نفر هزینشون بیشتر شد !
همه ی کسایی که دعوت کرده بودیم اومدن یهو حس کردم جکسون رو دیدم !
رفتم تو جمع و دنبالش گشتم و خب بعله جکسون بود از یه بادیگارد پرسیدم اون کارت دعوت داشت ؟ هیچ کس بدون کارت دعوت اجازه ی ورود نداره .
گفت بله اقا داشتن .
گفتم کی دعوتش کرده بود؟(( هر کدومشون یه نوع کارت دعوت دارن ))
گفت ایشون مهمان اقای جانگ بودن .
گفتم باشه
ینی هوسوک دعوتش کرده بود؟ تا اونجا که من میدونم اگه کسی میخواست دعوتش کنه اون باید من میبودم نه هوسوک !
رفتم دنبال هوسوک گشتم ولی پیداش نکردم .
ولی کوک رو پیدا کردم دیدم کوک داره با تهیونگ مسابقه میده هر کی بیشتر شراب خورد .
نگاشون کردم رفتم جلو گفتم کوک تو تازه حالت خوب شده نمیخوای? بس کنی ؟
گفت ینی به تهیونگ کم بیارم ؟؟؟؟ عمراً من تا اخر عمرمم تا تسلیم نشه میخورم
و بقیه هم تشویقش کردن .
هوفففف ما هنوز اونی که کوک رو مسموم کرده بود پیدا نکرده بودیم و خب یکم اگه اون دوتا اگه کم تر شراب بخورن هیچی نمیشه !
هوسوک ویو
وقتی تو کاخ جکسون بودیم تا سوهو رو برای کوک بیاریم من وقتی جین رفت دنبالش رفتم و دیدم که جکسون و جین چقدر صمیمی بودن !
دیدم که چقدر جکسون به سنت ها خانوادشون پایبنده ولی اینکه جون خواهرزادش اصلا براش مهم نبود یکم زیاده روی بود !!!
دیدم که به خواطر تاریخ دشمنی خانوادگی نمیتونن کنار هم باشن ولی تصمیم گرفتم که دعوتش کنم البته نتونستم یکی از کارت های جین رو کش برم که نفهمه من دعوتش کردم برا همین حتما تا الان متوجه شده که من دعوتش کردم !
ینی بهم چی میگه ؟ ازش نمیترسیدم ولی جین اگه بگه چرا یه دشمن رو دعوت کردی چی بگم ?؟
موضوع رو به شوگا گفتم وفقط سر تکون داد گفتم نمیتونی یه چیزی بگی ؟
گفت نه اگه میتونستم میگفتم ولی به نظرم اینکه حقیقت رو بهش بگی بهتره اونا چیز خواصی درباره ی چیز خواصی نگفتن فقط یه دوستیه واقعی! بهش بگو هیچی نمیشه باشه ؟
گفتم باشه!
جیمین ویو
دیگه حوصلم داشت سر میرفت رفتم پیش کوک مثل همیشه با تهیونگ داشتن مسابقه میدادن من که رفتم همه راه رو باز کردن!
رفتم جلو دورشون خیلی شلوغ بود گفتم کوک تهیونگ بسه من شب نمیتوم لاشتون رو از رو زمین جم کنم
کوک با تمام مستی گفت هه تو کوچولو تو میخوای منو جمع کنی ؟ هه تو لاشه ی منم نمیتونی جمع کنی!
تهیونگ گفت چرا هر کدوم از اعضا میان میگن بسه هیچ کس مارو تشویق نمیکنن؟
یکی از تو جمع کف پس ما چی هستیم؟
تهیونگ خندید گفت شما ها ادم حساب نمیشید 😂😂
گفتم اهم اهم ببخشید شوخی کرد تهیونگ نمیخوای امشب جنگ بشه که ها؟؟؟؟
تهیونگ گفت چراکه نه 😏
گفتم اممم کوک چی ؟ اون اهمیت نداره؟
گفت باشه بخواطر کوک
دستشو گذاشت رو شونه ی کوک و یه لیوان دیگه هم زدن بالا !
۶.۰k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.