پارت ۴
پارت ۴
کوک:هی چزی نیست
ا/ت:وایسا سوا سوا کجاست(گریه تعجب)
ا/ت:سوا مرد(گریه شدید)
کوک:چی میگی سوا الان رفت توی اتاق(خنده)
ا/ت:آنا اون چی
کوک:تو از کجا آنا رو میشناسی (تعجب)
ا/ت:چرا مگه (تعجب)
کوک:هیچی ولش کن
کوک و ا/ت داشتن میرفتن که یهو هلن اومد
هلن:سلام ددی هام(عشوه)
ا/ت:این چشه (نمایش حالت تهوع، سوالی، روبه جونکوک، اروم)
کوک:یک عدد هرز...ه
هلن:ددی کوک این کیه بغلت
هلن:چی وایسا ببینم تو
ا/ت:تو چی؟
هلن:تو همونی نیستی که از وقتی اومدی نظر کل مرد ها رو با اون دوستت جلب کردی حتی ددی های منم گرفتی(داد، گریه الکی)
ا/ت:بلد نیستی حرف بزنی
هلن:.........
ا/ت:گفتم بلد نیستی(عربده)
هلن:........
ا/ت:چند تا نکته
1 به خواهرم و من توهین نکن
2جلوی منم اینقدر ددی ددی نگو من فقط باهاشون دوستم
(عربده )
همه پشماشون ریخته بود این روی
ا/ت خیلی ترسناک
ا/ت:جونکوک اتاق سوا کجاست
جونکوک توی شک بود اتاق آلت رو با اشاره نشون داد
هلن:آهای هرز.. ه(داد)
ا/ت:........
(زمانی که هلن گفت هرز..ه ا/ت داشت میرفت سمت اتاق سوا)
هلن رفت سمتش و موهاش رو کشید ا/ت کاری نکرد و فقط درخواست کمکم خواست همه اومدن طبقه ی بالا و هلن رو جدا کردن
کوک:هلن بسه دیگه(عربده)
ا/ت خیلی ترسید در برابر داد کوکی داد اون هیچ بود دوید سمت اتاق سوا و کوک و اعضا هلن رو از شهر خارج کردن و ا/ت همه چیز رو برای سوا تعریف کرد دخترا دیگه نرفتن بیرون شب خوابیدن و صبح فبل از اینکه همه بیدار بشن برگشتن
<2 ساعت بعد >
اعضا بیدار شدن و فهمیدن زودتر رفتن
کوک :....
بنظرتون کوک چی میگه؟؟
خماری😂
اسلاید دوم:هلن
کوک:هی چزی نیست
ا/ت:وایسا سوا سوا کجاست(گریه تعجب)
ا/ت:سوا مرد(گریه شدید)
کوک:چی میگی سوا الان رفت توی اتاق(خنده)
ا/ت:آنا اون چی
کوک:تو از کجا آنا رو میشناسی (تعجب)
ا/ت:چرا مگه (تعجب)
کوک:هیچی ولش کن
کوک و ا/ت داشتن میرفتن که یهو هلن اومد
هلن:سلام ددی هام(عشوه)
ا/ت:این چشه (نمایش حالت تهوع، سوالی، روبه جونکوک، اروم)
کوک:یک عدد هرز...ه
هلن:ددی کوک این کیه بغلت
هلن:چی وایسا ببینم تو
ا/ت:تو چی؟
هلن:تو همونی نیستی که از وقتی اومدی نظر کل مرد ها رو با اون دوستت جلب کردی حتی ددی های منم گرفتی(داد، گریه الکی)
ا/ت:بلد نیستی حرف بزنی
هلن:.........
ا/ت:گفتم بلد نیستی(عربده)
هلن:........
ا/ت:چند تا نکته
1 به خواهرم و من توهین نکن
2جلوی منم اینقدر ددی ددی نگو من فقط باهاشون دوستم
(عربده )
همه پشماشون ریخته بود این روی
ا/ت خیلی ترسناک
ا/ت:جونکوک اتاق سوا کجاست
جونکوک توی شک بود اتاق آلت رو با اشاره نشون داد
هلن:آهای هرز.. ه(داد)
ا/ت:........
(زمانی که هلن گفت هرز..ه ا/ت داشت میرفت سمت اتاق سوا)
هلن رفت سمتش و موهاش رو کشید ا/ت کاری نکرد و فقط درخواست کمکم خواست همه اومدن طبقه ی بالا و هلن رو جدا کردن
کوک:هلن بسه دیگه(عربده)
ا/ت خیلی ترسید در برابر داد کوکی داد اون هیچ بود دوید سمت اتاق سوا و کوک و اعضا هلن رو از شهر خارج کردن و ا/ت همه چیز رو برای سوا تعریف کرد دخترا دیگه نرفتن بیرون شب خوابیدن و صبح فبل از اینکه همه بیدار بشن برگشتن
<2 ساعت بعد >
اعضا بیدار شدن و فهمیدن زودتر رفتن
کوک :....
بنظرتون کوک چی میگه؟؟
خماری😂
اسلاید دوم:هلن
۵۳۰
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.