فیک «اون دوست دخترمه» part 42
کوک: نه خب
بابای کوک: خب دخترم یکم از خودت بگو
ات: خب من پدر و مادر و برادر بزرگ ترم خارج از کشور زندگی میکنن پدرم توی فرانسه یه شرکت داره و خودمم فقط درس میخونم سر کار نمیرم پدرم بهم کمک میکنه
بابای کوک: هنوز درس میخونی مگه چند سالته؟
کوک:…ات واقعیتو بگو (زیر زبون)
ات: ۱۹ سالمه
بابای : ولی کوک….
کوک: میدونم خیلی ازش بزرگترم ولی مگه مهمه ؟ بعد یه عمر یه دخترو پیدا کردم که واقعا دوسش دارم
بابای کوک: دخترم تو با این قضیه مشکلی نداری؟
ات: عامم نه مشکلی ندارم
خواهر کوک: مامان بابا من اوم…اوپاااااا خوش اومدی
کوک: برو اونور نچسب بهم تروخدا
خواهر کوک( دیگه بعدش مینویسم بورا خودتون بدونید خواهر کوکه) : مگه میشههههه دلم برات تنگ شده بود عوضی کجا بودی
ات: سلام تو باید بورا باشی
بورا: اره اسمم بوراعه و تو؟
ات: من اتم کیم ات
بورا: دوست دختر داداشمی ؟
کوک: بورااا
بورا: خب چیه مگه
کوک: دوست دخترم نیست زنمه احمق
بورا : خب ات چند سالته خودتو بهم معرفی کن
ته وون(داداش کوک): سلام اعضای خانواده یه خوش اومدی نمیگید…هیونگ ازین ورا…عه واااا سلام چه دختر خوشگلی اسمت چیه؟
ات: سلام اسمم اته
کوک: خوشگل عمته بی ادب
ات: کوک یعنی میگی من زشتم؟
کوک: نه عزیزم منظورم این نبود
بورا : ات قرار شد خودتو معرفی کنییاا
ات: باشه…من ۱۹ سالمه عاا دیگه یه داداش بزرگ تر دارم و تنها زندگی میکنم فک کنم برای الان کافی باشه
ته وون: چییی ۱۹ سالتهههه؟..هیونگ(لبخند شیطانی)
کوک: فکرشم نکن بچه جون
اینم پارت ۴۲ حیحیحی 🌝🤌🏻حمایت بکنیداااا:)
بابای کوک: خب دخترم یکم از خودت بگو
ات: خب من پدر و مادر و برادر بزرگ ترم خارج از کشور زندگی میکنن پدرم توی فرانسه یه شرکت داره و خودمم فقط درس میخونم سر کار نمیرم پدرم بهم کمک میکنه
بابای کوک: هنوز درس میخونی مگه چند سالته؟
کوک:…ات واقعیتو بگو (زیر زبون)
ات: ۱۹ سالمه
بابای : ولی کوک….
کوک: میدونم خیلی ازش بزرگترم ولی مگه مهمه ؟ بعد یه عمر یه دخترو پیدا کردم که واقعا دوسش دارم
بابای کوک: دخترم تو با این قضیه مشکلی نداری؟
ات: عامم نه مشکلی ندارم
خواهر کوک: مامان بابا من اوم…اوپاااااا خوش اومدی
کوک: برو اونور نچسب بهم تروخدا
خواهر کوک( دیگه بعدش مینویسم بورا خودتون بدونید خواهر کوکه) : مگه میشههههه دلم برات تنگ شده بود عوضی کجا بودی
ات: سلام تو باید بورا باشی
بورا: اره اسمم بوراعه و تو؟
ات: من اتم کیم ات
بورا: دوست دختر داداشمی ؟
کوک: بورااا
بورا: خب چیه مگه
کوک: دوست دخترم نیست زنمه احمق
بورا : خب ات چند سالته خودتو بهم معرفی کن
ته وون(داداش کوک): سلام اعضای خانواده یه خوش اومدی نمیگید…هیونگ ازین ورا…عه واااا سلام چه دختر خوشگلی اسمت چیه؟
ات: سلام اسمم اته
کوک: خوشگل عمته بی ادب
ات: کوک یعنی میگی من زشتم؟
کوک: نه عزیزم منظورم این نبود
بورا : ات قرار شد خودتو معرفی کنییاا
ات: باشه…من ۱۹ سالمه عاا دیگه یه داداش بزرگ تر دارم و تنها زندگی میکنم فک کنم برای الان کافی باشه
ته وون: چییی ۱۹ سالتهههه؟..هیونگ(لبخند شیطانی)
کوک: فکرشم نکن بچه جون
اینم پارت ۴۲ حیحیحی 🌝🤌🏻حمایت بکنیداااا:)
۵۸.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.