+ دوری !!

‌
+ دوری !!
- دور هستم ولی دور نیستم ..
+ هستی ، هم خودت دوری و هم تازگیا دوری هم میکنی ..
+ زیاد نزدیک هم برات خوب نیست ، مگه ندیدی دکترت چی گفت؟
- دکتره هیچی سرش نمیشه
+ لابد تو سرت میشه؟
- نه ، منم نمیشه ، ولی اونم نمیشه
+ یه چیزی واسه خودت میگی ، این همه درس خونده‌ها
- "که علم عشق در دفتر نباشد"
+ ها؟
- هیچی ، درسش به چه کار آدم میاد ، یه روزی ازش پرسیدم تا حالا کسی رو دوست داشتی ؟ گفت آره ، گفتم چقدر؟، گفت زیاد ، گفتم اگه زیاد بود که تو هم الان روی همین تخت کناری بودی ، خندید ، گفت حالا اونقدرم زیاد دیگه نه ، گفتم هیچی نمیدونی پس ، گفت میدونم ، گفتم نمیدونی ، گفت میدونم ، داد زدم سرش ، گفتم نمیدونی، ترسید ، اومدن گرفتنم ، یه چیزی زدن توی نمیدونم کجا ، نفهمیدم دیگه ، بیدار که شدم ، شب بود ، چشم رو هم گذاشتم و باز کردم ، روز شده بود ، باز بستم چشممو بازش کردم شب بود ، دیگه نبستم چشممو ، الان خیلی وقته دیگه همش شبه ، حالا اونش به کنار ، ولی هیچی نمیدونس دکتره ، حالا اصلا اونم به کنار ، تو خودت چرا اینقدر دوری ؟؟

+ گفتم که دکتر گفت برات دوری خوبه ..
- دکتره تو رو هم چیز خور کرده پس ، آبین
یا قرمز حالا؟
- سبزن
+ سبز نخوردم تا حالا ، موهاتو سبز میکنی راستی؟
- نه ، دوست ندارم
+ آبی چی؟ ، آبی خوبه
- ها ، آبی خوبه
‌