آرمی دوست داشتنی فصل دو پارت 10 اخر
هیونگ ویو
جیمین که رفت کوک سریع اومد بغلم گریه کرد ولی خب من پسش زدم چون زیر چشاش خیلی گود بود و رنگش سفید بوده و مراقب خودش نبوده (بچمم)
کوک: ته.... تهیونگا (بغض سگی)
-چرا مراقب خودت نبودی؟(عصبی)
کوک: ببخشید( سرشو میندازه پایین)
-از این ببد چهار جشمی حواسم بهت هست بیا بغلم(دستاشو باز کرد)
ویو راوی کوک هم که از خداش بود بغلش کنه سریع رفت بغلش و گریه کرد و تهیونگ هم کمرشو اروم میمالید
جیمین بعد 5 مین اومد.........
جیمین: دکترت گفت روی ولیچر بشین چون اگه راه بیوفتی ممکنه حالت بد بشه
-اوهوم باشه
ویو ادمین گلتون 😊
همین که تهیونگ کوک رو از بغلش جد کرد کوک نزدیک بود بیوفته که تهیونگ گرفتتش
-خوبی؟
کوک: اره.....
-جی هوپ ببرس یچیزی بخوره تا نیوفتاده رو دستمون
جی هوپ: باشه کوک بیا بریم
کوک: باشه.... تهیونگا مراقب باش
-باشه
جی هوپ و کوک رفتند و جیمین ویلچرو اورد و تهیونگ نشست و بردش سمت اتاق
جیمین تا در. اتاقو باز کرد تهیونگ با هه رایی متوجه شد که روی تخت نشسته
+تهیونگ شییی (ذوق)
-هه.... هه رایا
جیمین ویلچرو برد سمت تخت و تهیونگم بدون معتلی هه را رو به اغوش کشید
+حالت خوبه تهیونگ شی؟
-تو رو دیدم خوبم
چند روز بعد........
هه را ویو (بلاخرع)
امروز تهیونگ اوپا بهم زنگ زد و گفت برام سوپرایز داره و ساعت 8 شب میاد دنبالم و الان ساعت ۶:۳٠ دقیقه است یه حموم 30مینی گرفتم موهامو خشک کردم یه ارایش ساده انجام دادم و یه لباس شیک پوشیدم الان ساعت ۸ شده بود و من منتظر تهیونگ بودم کفشامو پوشیدم که زنگ در خورد درو باز کردم و با تهیونگ جذاب روبرو شدم
+سلام تهیونگیی
-سلام بریم ؟
+اوهوم
تهیونگ چشمامو با یه پارچه بست و تا نیم ساعت همیجور مونده بودم.......
جیمین که رفت کوک سریع اومد بغلم گریه کرد ولی خب من پسش زدم چون زیر چشاش خیلی گود بود و رنگش سفید بوده و مراقب خودش نبوده (بچمم)
کوک: ته.... تهیونگا (بغض سگی)
-چرا مراقب خودت نبودی؟(عصبی)
کوک: ببخشید( سرشو میندازه پایین)
-از این ببد چهار جشمی حواسم بهت هست بیا بغلم(دستاشو باز کرد)
ویو راوی کوک هم که از خداش بود بغلش کنه سریع رفت بغلش و گریه کرد و تهیونگ هم کمرشو اروم میمالید
جیمین بعد 5 مین اومد.........
جیمین: دکترت گفت روی ولیچر بشین چون اگه راه بیوفتی ممکنه حالت بد بشه
-اوهوم باشه
ویو ادمین گلتون 😊
همین که تهیونگ کوک رو از بغلش جد کرد کوک نزدیک بود بیوفته که تهیونگ گرفتتش
-خوبی؟
کوک: اره.....
-جی هوپ ببرس یچیزی بخوره تا نیوفتاده رو دستمون
جی هوپ: باشه کوک بیا بریم
کوک: باشه.... تهیونگا مراقب باش
-باشه
جی هوپ و کوک رفتند و جیمین ویلچرو اورد و تهیونگ نشست و بردش سمت اتاق
جیمین تا در. اتاقو باز کرد تهیونگ با هه رایی متوجه شد که روی تخت نشسته
+تهیونگ شییی (ذوق)
-هه.... هه رایا
جیمین ویلچرو برد سمت تخت و تهیونگم بدون معتلی هه را رو به اغوش کشید
+حالت خوبه تهیونگ شی؟
-تو رو دیدم خوبم
چند روز بعد........
هه را ویو (بلاخرع)
امروز تهیونگ اوپا بهم زنگ زد و گفت برام سوپرایز داره و ساعت 8 شب میاد دنبالم و الان ساعت ۶:۳٠ دقیقه است یه حموم 30مینی گرفتم موهامو خشک کردم یه ارایش ساده انجام دادم و یه لباس شیک پوشیدم الان ساعت ۸ شده بود و من منتظر تهیونگ بودم کفشامو پوشیدم که زنگ در خورد درو باز کردم و با تهیونگ جذاب روبرو شدم
+سلام تهیونگیی
-سلام بریم ؟
+اوهوم
تهیونگ چشمامو با یه پارچه بست و تا نیم ساعت همیجور مونده بودم.......
۶.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.