Black Cigarette P22
"جیمین؟
"بیا داخل."Jungkook
جیمین به آرامی دستگیره در را به پایین کشید و بی سر و صدا وارد
اتاق شد.
"سلامم کوک."Jimin
" سلام. اینجا چیکار میکنی؟"Jungkook
" اومدم ملاقات سونی."Jimin
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و گفت:
"عام..تو مگه سونی رو میشناسی؟" Jungkook
"آره، به تازگی با هم آشنا شدیم. امروز هم با هم صحبت کردیم، فهمیدم قراره عمل داشته باشه."Jimin
" اوه...پس میشناسیش. سونی دختر عمومه."Jungkook
"میدونم. بهم گفته بود. کوک به چیزی بپرسم راستشو میگی؟"Jimin
" آره بپرس."Jungkook
جیمین نگاهش را به سونی دوخت. لبان رنگ و رو رفته اش، صورت بی روحش...دست دختر را گرفت،مثل سرمای زمستان بود. نگران بود،از اینکه حقیقت را بشنود هراسی نداشت اما اگر جونگکوک راستش را نمیگفت و کتمان می کرد چه؟
"بیا داخل."Jungkook
جیمین به آرامی دستگیره در را به پایین کشید و بی سر و صدا وارد
اتاق شد.
"سلامم کوک."Jimin
" سلام. اینجا چیکار میکنی؟"Jungkook
" اومدم ملاقات سونی."Jimin
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و گفت:
"عام..تو مگه سونی رو میشناسی؟" Jungkook
"آره، به تازگی با هم آشنا شدیم. امروز هم با هم صحبت کردیم، فهمیدم قراره عمل داشته باشه."Jimin
" اوه...پس میشناسیش. سونی دختر عمومه."Jungkook
"میدونم. بهم گفته بود. کوک به چیزی بپرسم راستشو میگی؟"Jimin
" آره بپرس."Jungkook
جیمین نگاهش را به سونی دوخت. لبان رنگ و رو رفته اش، صورت بی روحش...دست دختر را گرفت،مثل سرمای زمستان بود. نگران بود،از اینکه حقیقت را بشنود هراسی نداشت اما اگر جونگکوک راستش را نمیگفت و کتمان می کرد چه؟
۹.۰k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.