پارت۱۹
جین:ا/ت چرا بدنت انقدر کبوده؟!!!!!!!!!
ا/ت:.......
جین شروع کرد به پیدا کردن اطلاعات
جین:اون یک صاحب کار داشته که چون بهش بداهکار بوده براش کار میکرده که اون.....
کوک:اون چی؟
جین:خوب...کتکش میزده
کوک:ا/ت بیا بریم...هیونگ ادرس؟
جین: بیا***** فقط میخوای ا/ت را اینطوری ببری؟
جانگکوک به ا/ت نگاه میکنه یادش میاد لباس تنش نیست و ا/ت از خجالت کامل سرخ میشه
کوک:برو بالا لباس بپوش بیا...سریع
ا/ت رفت لباس پوشید و امد
رفتن به ادرسی که جین گفته بود
از پنجره اتاق رفتن بلا جانگکوک پنجره را شکست ورفتن داخل اتاق اون مرتـ**یکه روی تخت خوابیده بود یهو بلند شد
مرد:تو اینجا چه گوهی میخوری؟
جانگکوک رفت در اتاق رو قفل کرد و هنقدر مرده رو زد
که
بادیگارد:ارباب خوبید؟
جانگکوک به مرده اشاره کرد صدات در نیاد
مرد:خوبم(خیلی ضعیف)
بادیگارد:باشه با من کاری داشتید صدام بزنید
ورفت
جانگکوک میخواست مرده رو بکشه که کلی ادم ریختن توی اتاق جانگکوک تا صدای در رو شنید که یکی داره میزنه بهش که باز شه فرار کرد
نشست توی ماشین و هرچقدر میتونست گاز داد
تا زد کنار و عصبانی به ا/ت نگاه کرد
کوک:دیگه چیزی رو ازم قایم نمیکنی هرچی من گفتم باید انجام بدی هرجا هم من رفتم باید بیای
ا/ت:....
کوک:نشنیدم چشمت رو(داد)
ا/ت:چشم(ترسیده)
جانگکوک میخاست ا/ت رو ببوسه که یکی زد به پنجره
جانگکوک کلافه شیشه را داد پایین
پلیس:سلام
کوکی:بنال
پلیس:قربان سرعتتون خیلی زیاد بود
کوکی:برای همین مزاحم کار مهمم شدی؟
و یک گلوله توی سرش خالی کرد
ا/ت جیغ زد و داشت میلرزید
کوک:همه چیز تموم شد گریه نکن باشه(جدی)
ا/ت:چرا بدون دلیل کشتیش(داد و گریه)
کوک:نباید مزاحم کارم میشد الانم حرف نباشه
ورفتن خونه
رفتن خونه و ا/ت دید لونا روی زمین افتاده و اشک میریزه
سریع رفت و بغلش کرد گردنبند رو دید و داد زد
ا/ت:تمومش کن(داد)روبه جیمین
جیمین دستش رو از روی ساعت برداشت
تهیونگ لونا رو برد توی اتاق خودش ا/ت داشت پشت سرش میرفت که کوک گفت
کوک:کجا؟ تو با من میای
ا/ت دنبالش رفت توی اتاق جانگکوک
و تاروی تخت ولو شد خوابش رفت
ساعت۵صبح:
ا/ت داشت کابوس میدید که کوک بیدارش کرد و شروع کرد گریه کردن
لونا:من هیچ گناهی نکردم(داد)
قاضی:لطفا نظم رو رعایت کنید
چئون:لونا بشین
منتظر پارت۲۰ باشد خیلی خفن میشه
ا/ت:.......
جین شروع کرد به پیدا کردن اطلاعات
جین:اون یک صاحب کار داشته که چون بهش بداهکار بوده براش کار میکرده که اون.....
کوک:اون چی؟
جین:خوب...کتکش میزده
کوک:ا/ت بیا بریم...هیونگ ادرس؟
جین: بیا***** فقط میخوای ا/ت را اینطوری ببری؟
جانگکوک به ا/ت نگاه میکنه یادش میاد لباس تنش نیست و ا/ت از خجالت کامل سرخ میشه
کوک:برو بالا لباس بپوش بیا...سریع
ا/ت رفت لباس پوشید و امد
رفتن به ادرسی که جین گفته بود
از پنجره اتاق رفتن بلا جانگکوک پنجره را شکست ورفتن داخل اتاق اون مرتـ**یکه روی تخت خوابیده بود یهو بلند شد
مرد:تو اینجا چه گوهی میخوری؟
جانگکوک رفت در اتاق رو قفل کرد و هنقدر مرده رو زد
که
بادیگارد:ارباب خوبید؟
جانگکوک به مرده اشاره کرد صدات در نیاد
مرد:خوبم(خیلی ضعیف)
بادیگارد:باشه با من کاری داشتید صدام بزنید
ورفت
جانگکوک میخواست مرده رو بکشه که کلی ادم ریختن توی اتاق جانگکوک تا صدای در رو شنید که یکی داره میزنه بهش که باز شه فرار کرد
نشست توی ماشین و هرچقدر میتونست گاز داد
تا زد کنار و عصبانی به ا/ت نگاه کرد
کوک:دیگه چیزی رو ازم قایم نمیکنی هرچی من گفتم باید انجام بدی هرجا هم من رفتم باید بیای
ا/ت:....
کوک:نشنیدم چشمت رو(داد)
ا/ت:چشم(ترسیده)
جانگکوک میخاست ا/ت رو ببوسه که یکی زد به پنجره
جانگکوک کلافه شیشه را داد پایین
پلیس:سلام
کوکی:بنال
پلیس:قربان سرعتتون خیلی زیاد بود
کوکی:برای همین مزاحم کار مهمم شدی؟
و یک گلوله توی سرش خالی کرد
ا/ت جیغ زد و داشت میلرزید
کوک:همه چیز تموم شد گریه نکن باشه(جدی)
ا/ت:چرا بدون دلیل کشتیش(داد و گریه)
کوک:نباید مزاحم کارم میشد الانم حرف نباشه
ورفتن خونه
رفتن خونه و ا/ت دید لونا روی زمین افتاده و اشک میریزه
سریع رفت و بغلش کرد گردنبند رو دید و داد زد
ا/ت:تمومش کن(داد)روبه جیمین
جیمین دستش رو از روی ساعت برداشت
تهیونگ لونا رو برد توی اتاق خودش ا/ت داشت پشت سرش میرفت که کوک گفت
کوک:کجا؟ تو با من میای
ا/ت دنبالش رفت توی اتاق جانگکوک
و تاروی تخت ولو شد خوابش رفت
ساعت۵صبح:
ا/ت داشت کابوس میدید که کوک بیدارش کرد و شروع کرد گریه کردن
لونا:من هیچ گناهی نکردم(داد)
قاضی:لطفا نظم رو رعایت کنید
چئون:لونا بشین
منتظر پارت۲۰ باشد خیلی خفن میشه
۱۳.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.