تک پارتی
تک پارتی
درخواستی
شوگا
وقتی ولت کرده بود و تو تلوزیون می بینیش
ویو ا.ت
مثل همیشه یه روز عذاب دهنده ی دیگه رو شروع کردم معلوم نیست چجوری به پایان میرسه هوففف برم یکم تلوزیون ببینم .... الان چند وقته که یونگی رو ندیدم حدود ۵ ماهی هست اخه یونگی خیلی به اون دختره نزدیک شده بود هرچی هم بهش میگفتم ازش فاصله بگیر فایده ای نداشت اخر
از همدیگه جدا شدیم
پایان ویو
فیلم تلوزیون
نامجون: یونگی انقدر حرف بد نزن جونگ کوک هنوز کوچیکه نباید یاد بگیره
یونگی : این از من بدتره چی میگی تو
کوک:.....
جین: یاع یاع یاع
ته ته: اینو راست گفتی ...کوک توضیح بده
کوک: چیو
یونگی: گاو
پایان فیلم
ا.ت : از تو و..هق..اون عشقی....هق...که به پات ..هق..ریختم بدم میاد
این طوری فایده نداره باید خودمو خلاص کنم
سخن ادمین: ا.ت با یه تیغ رگ گردنشو زد ولی دوستش مینجی بود به خونه ا.ت میاد وبا صحنه مرگ ا.ت روبه رو میشه و ا.ت رو به بیمارستان میبره ولی از شرکت بهش زنگ میزنن و میگن سریعا خودش رو به اونجا برسون و...
پایان سخن
مینجی: ببخشید من همراه خانم لی ا.ت هستم و باید برم بی زحمت به یکی از مخاطب های گوشی ایشون زنگ بزنیم تا کار های ترخیص رو انجام بدن
پرستار: باشه حتما
مخاطب..شوگولی
یونگی: هه ببین کی زنگ زدهنکنه نگرانمی
پرستار: ببخشید اقا صاحب این تلفن خودکشی کرده ونیاز به ...
یونگی: الان میام
بیمارستان
.............................................
یونگی: بیخشید من مراقب لی ا.ت هستم
پرستار :طبقه ۲ اتاق۱۴۳
یونگی: ممنون......ا.ت عزیزم
دکتر: اقای محترم لطفا برین بیرون تا ماکارمون رو انجام بدیم
یونگی : بله حتما
چند دقیقه بعد
یونگی:چیشد اقای دکتر
دکتر : بیمار رگ گردنشونو زدن ولی تیغ یا وسیله ای که به رگشون خورده نتونسته رگ رو ببره و به سطحش رسیده و ایشون رو بی هوش کرده
یونگی: میشه ببینمش
دکتر: بله
یونگی:ا.ت عزیزم
ا.ت: یو..نگی
یونگی: هیشش اروم باش همه چیز تموم شد من کنارتم
ا.ت: خیلی دوست دارم
یونگی: منم همین طور♡♡
درخواستی
شوگا
وقتی ولت کرده بود و تو تلوزیون می بینیش
ویو ا.ت
مثل همیشه یه روز عذاب دهنده ی دیگه رو شروع کردم معلوم نیست چجوری به پایان میرسه هوففف برم یکم تلوزیون ببینم .... الان چند وقته که یونگی رو ندیدم حدود ۵ ماهی هست اخه یونگی خیلی به اون دختره نزدیک شده بود هرچی هم بهش میگفتم ازش فاصله بگیر فایده ای نداشت اخر
از همدیگه جدا شدیم
پایان ویو
فیلم تلوزیون
نامجون: یونگی انقدر حرف بد نزن جونگ کوک هنوز کوچیکه نباید یاد بگیره
یونگی : این از من بدتره چی میگی تو
کوک:.....
جین: یاع یاع یاع
ته ته: اینو راست گفتی ...کوک توضیح بده
کوک: چیو
یونگی: گاو
پایان فیلم
ا.ت : از تو و..هق..اون عشقی....هق...که به پات ..هق..ریختم بدم میاد
این طوری فایده نداره باید خودمو خلاص کنم
سخن ادمین: ا.ت با یه تیغ رگ گردنشو زد ولی دوستش مینجی بود به خونه ا.ت میاد وبا صحنه مرگ ا.ت روبه رو میشه و ا.ت رو به بیمارستان میبره ولی از شرکت بهش زنگ میزنن و میگن سریعا خودش رو به اونجا برسون و...
پایان سخن
مینجی: ببخشید من همراه خانم لی ا.ت هستم و باید برم بی زحمت به یکی از مخاطب های گوشی ایشون زنگ بزنیم تا کار های ترخیص رو انجام بدن
پرستار: باشه حتما
مخاطب..شوگولی
یونگی: هه ببین کی زنگ زدهنکنه نگرانمی
پرستار: ببخشید اقا صاحب این تلفن خودکشی کرده ونیاز به ...
یونگی: الان میام
بیمارستان
.............................................
یونگی: بیخشید من مراقب لی ا.ت هستم
پرستار :طبقه ۲ اتاق۱۴۳
یونگی: ممنون......ا.ت عزیزم
دکتر: اقای محترم لطفا برین بیرون تا ماکارمون رو انجام بدیم
یونگی : بله حتما
چند دقیقه بعد
یونگی:چیشد اقای دکتر
دکتر : بیمار رگ گردنشونو زدن ولی تیغ یا وسیله ای که به رگشون خورده نتونسته رگ رو ببره و به سطحش رسیده و ایشون رو بی هوش کرده
یونگی: میشه ببینمش
دکتر: بله
یونگی:ا.ت عزیزم
ا.ت: یو..نگی
یونگی: هیشش اروم باش همه چیز تموم شد من کنارتم
ا.ت: خیلی دوست دارم
یونگی: منم همین طور♡♡
۶.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.