سناریو ( درخواستی )
وقتی خوابیدی و قلت میزنی و میخوری به لباش
نامجون : ( میبوستت )
جین : ای من قربونت برم ( میبوستت )
شوگا : ( از خواب میپره و میبینه که خوابی لبخند میزنه و لباشو روی لبات میزاره )
هوسوک : ( همینطور که چشاش بستس روی لبات خیلی آروم میگه ) دوست دارم بیبی گرلم
جیمین : ( زبونش رو میکشه روی لبات )
تهیونگ : ( بیدارت میکنه ) بیبی گرل ؟
ا/ت : جانم عزیزم ؟
تهیونگ : ببوسم ( کیوت با چشم های اشکی )
ا/ت : ( خندیدی ) الهی من قربونت بشم بیا بغلم تا ببوسمت
جونگ کوک : ای خدا میدونه چجوری برای من دلبری کنه
نامجون : ( میبوستت )
جین : ای من قربونت برم ( میبوستت )
شوگا : ( از خواب میپره و میبینه که خوابی لبخند میزنه و لباشو روی لبات میزاره )
هوسوک : ( همینطور که چشاش بستس روی لبات خیلی آروم میگه ) دوست دارم بیبی گرلم
جیمین : ( زبونش رو میکشه روی لبات )
تهیونگ : ( بیدارت میکنه ) بیبی گرل ؟
ا/ت : جانم عزیزم ؟
تهیونگ : ببوسم ( کیوت با چشم های اشکی )
ا/ت : ( خندیدی ) الهی من قربونت بشم بیا بغلم تا ببوسمت
جونگ کوک : ای خدا میدونه چجوری برای من دلبری کنه
۲۰.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.