دختر اشرافی شیطون ᎮᏗᏒᏖ 1
آخییییییش یه خواب راحت بدون هیچ خرمگس و مزاحمی!!از روی تخت بلند شدمو به طرف دست به آب رفتم !
اووووووه...! قیافه رو!!شدم مثه این آمازونیا !! موهای ژولی و پولی،دماغ پف کرده
و چشمای قرمز !!
آخــه یکی نیس به من بگه واسه چی تا کله ی سحر چت میکنی !؟ نه آخه واسه
چی !؟ مرض داری هانا
اهه...دارم با خودم حرف میزنم...چل که بودم...چل و پنج شدم !!
با غر غر لباسای سنگین اشرافی رو پوشیدم
آدم گونی بپوشه بهتره از این لباسای بیست تنی رو بپوشه!!والاااا!!اونم
چی !؟ قهوه ای و طلایی !!
یا تو روح کسی که این لباسو دوخته!!اول صبحی تگری زده تو اعصاب ما !!
خواستم از نرده ها لیـــز بخورم که یادم افتاد اینجا خونس و من باید یه دختر
اشرافی و سنگین باشم!!!بعـــله !
با غرور از پله ها پایین اومدم.اجوما ، خدمتکار پیر و تپلی خونه اومد سمتم
اجوما :صبحتون بخیر،خانوم کوچیک
دلم میخاست این غرور الکی رو کنار بزارمو برم اون لپای نرمشو محکم بوس کنم ولی حیف.....نباید اینکارو کنم!!
سرمو تکون دادم و گفتم : صبح شاهم بخیر.!
اجوما:خانوم و آقا، تو سالن
اینم از پارت یک
ممنون میشم همایت کنید ❤
اووووووه...! قیافه رو!!شدم مثه این آمازونیا !! موهای ژولی و پولی،دماغ پف کرده
و چشمای قرمز !!
آخــه یکی نیس به من بگه واسه چی تا کله ی سحر چت میکنی !؟ نه آخه واسه
چی !؟ مرض داری هانا
اهه...دارم با خودم حرف میزنم...چل که بودم...چل و پنج شدم !!
با غر غر لباسای سنگین اشرافی رو پوشیدم
آدم گونی بپوشه بهتره از این لباسای بیست تنی رو بپوشه!!والاااا!!اونم
چی !؟ قهوه ای و طلایی !!
یا تو روح کسی که این لباسو دوخته!!اول صبحی تگری زده تو اعصاب ما !!
خواستم از نرده ها لیـــز بخورم که یادم افتاد اینجا خونس و من باید یه دختر
اشرافی و سنگین باشم!!!بعـــله !
با غرور از پله ها پایین اومدم.اجوما ، خدمتکار پیر و تپلی خونه اومد سمتم
اجوما :صبحتون بخیر،خانوم کوچیک
دلم میخاست این غرور الکی رو کنار بزارمو برم اون لپای نرمشو محکم بوس کنم ولی حیف.....نباید اینکارو کنم!!
سرمو تکون دادم و گفتم : صبح شاهم بخیر.!
اجوما:خانوم و آقا، تو سالن
اینم از پارت یک
ممنون میشم همایت کنید ❤
۷۰۳
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.