گس لایتر/پارت ۲۸۶
بعد از از چند لحظه...
بایول وارد سالن شد و طرف نایون رفت... با دیدن پسرش خوشحال شد و آغوششو باز کرد... اما جونگ هون واکنشی نشون نداد و بیشتر به نایون چسبید...
لبخند از لباش رفت...
نایون برای جمع کردن اوضاع لبخند مصنوعی ای زد و گفت:
-چیزی نیست عزیزم... دیشب بدخواب شده... زیاد حوصله نداره بچم
بایول: شایدم بهتره بگیم انقد ازم دور مونده که منو فراموش کرده... خب حقم داره طفل معصوم
-ناراحت نباش... بیا یکم بشین بغلش کن... گرسنشم هست... شیر بخوره بازم سرحال میشه...
با اینکه بغض کرده بود ولی چیزی نگفت... بخاطر این مسئله نمیشد فقط یک نفرو مقصر دونست... همگی در برابر اون بچه مسئولیت داشتن...
.
.
.
بیرون کنار ماشینش ایستاده بود تا بایول برگرده... اما در کمال تعجب ماشین جونگکوک از راه رسید و کنارش ترمز کرد... بهش هیچ توجهی نشون نداد تا اون راه خودشو بره... دنبال دردسر نبود... اما جونگکوک بلافاصله پیاده شد و به طرفش اومد... نتونست ساده از کنارش بگذره...
-هی... تو اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: توی خیابون پارک کردم... سر راهتو که نگرفتم... با من چیکار داری؟
-هرکسی جای تو بود میتونست اینجا پارک کنه ولی تو نه!
جیمین: خودتو ناراحت نکن پسر... به زودی میرم...
جلو اومد و سینه به سینه ی جیمین ایستاد...
دستاشو به کمر زد...
-برو... میخوام رفتنتو ببینم!
جیمین: بایول بیاد... میریم...
دستشو جلو آورد و میخواست یقشو بگیره... اما با زحمت خودشو کنترل کرد و ازش فاصله گرفت...
از شنیدن اسم بایول جیمین رو بیخیال شد و وارد عمارت شد...
با عصبانیت قدم برمیداشت...
در رو که باز کرد و وارد خونه شد بایول رو کنار مادرش دید که بچه رو توی آغوشش گرفته... سر پا بود و ظاهرا قصد رفتن داشت... نایون هم همراهیش میکرد...
بایول بدون توجه به اون از نایون خداحافظی کرد که جونگکوک مانع عبورش شد...
جونگکوک: اون برای چی اینجاس؟
بایول: اون؟
جونگکوک:همین پسره که همراته!
بایول: اسم داره... پارک جیمین!...
همراه من اومده... ولی این به تو ربطی نداره!...
عصبی دستی به صورتش کشید...
جونگکوک: تو بچه ی منو پیش اون آدم میبری؟ نمیذارم!!! اون حق نداره به شماها نزدیک تر از من باشه!...
نایون که تا این لحظه سکوت کرده بود آروم ولی جدی خطاب به جونگکوک صحبت کرد
نایون: آروم باش لطفا!... جونگ هون میترسه! ...
نگاهی به صورت جمع شده ی پسرش از بغض انداخت و کمی لحنشو ملایم کرد...
بایول وارد سالن شد و طرف نایون رفت... با دیدن پسرش خوشحال شد و آغوششو باز کرد... اما جونگ هون واکنشی نشون نداد و بیشتر به نایون چسبید...
لبخند از لباش رفت...
نایون برای جمع کردن اوضاع لبخند مصنوعی ای زد و گفت:
-چیزی نیست عزیزم... دیشب بدخواب شده... زیاد حوصله نداره بچم
بایول: شایدم بهتره بگیم انقد ازم دور مونده که منو فراموش کرده... خب حقم داره طفل معصوم
-ناراحت نباش... بیا یکم بشین بغلش کن... گرسنشم هست... شیر بخوره بازم سرحال میشه...
با اینکه بغض کرده بود ولی چیزی نگفت... بخاطر این مسئله نمیشد فقط یک نفرو مقصر دونست... همگی در برابر اون بچه مسئولیت داشتن...
.
.
.
بیرون کنار ماشینش ایستاده بود تا بایول برگرده... اما در کمال تعجب ماشین جونگکوک از راه رسید و کنارش ترمز کرد... بهش هیچ توجهی نشون نداد تا اون راه خودشو بره... دنبال دردسر نبود... اما جونگکوک بلافاصله پیاده شد و به طرفش اومد... نتونست ساده از کنارش بگذره...
-هی... تو اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: توی خیابون پارک کردم... سر راهتو که نگرفتم... با من چیکار داری؟
-هرکسی جای تو بود میتونست اینجا پارک کنه ولی تو نه!
جیمین: خودتو ناراحت نکن پسر... به زودی میرم...
جلو اومد و سینه به سینه ی جیمین ایستاد...
دستاشو به کمر زد...
-برو... میخوام رفتنتو ببینم!
جیمین: بایول بیاد... میریم...
دستشو جلو آورد و میخواست یقشو بگیره... اما با زحمت خودشو کنترل کرد و ازش فاصله گرفت...
از شنیدن اسم بایول جیمین رو بیخیال شد و وارد عمارت شد...
با عصبانیت قدم برمیداشت...
در رو که باز کرد و وارد خونه شد بایول رو کنار مادرش دید که بچه رو توی آغوشش گرفته... سر پا بود و ظاهرا قصد رفتن داشت... نایون هم همراهیش میکرد...
بایول بدون توجه به اون از نایون خداحافظی کرد که جونگکوک مانع عبورش شد...
جونگکوک: اون برای چی اینجاس؟
بایول: اون؟
جونگکوک:همین پسره که همراته!
بایول: اسم داره... پارک جیمین!...
همراه من اومده... ولی این به تو ربطی نداره!...
عصبی دستی به صورتش کشید...
جونگکوک: تو بچه ی منو پیش اون آدم میبری؟ نمیذارم!!! اون حق نداره به شماها نزدیک تر از من باشه!...
نایون که تا این لحظه سکوت کرده بود آروم ولی جدی خطاب به جونگکوک صحبت کرد
نایون: آروم باش لطفا!... جونگ هون میترسه! ...
نگاهی به صورت جمع شده ی پسرش از بغض انداخت و کمی لحنشو ملایم کرد...
۲۱.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.