((گربه ی من پارت اخر))

من.یا نکن
شوگا. نمیتونم راه برم راه رفتن انسانا سخته اه
من:سخت نیست کمکت میکنم
از دستش گرفتم و بردمش تا حیاط
من. یاد گرفتی؟
شوگا زل زده بود به من و ناگهانی گفت
شوگا. اگه میخوای گربه نباشم باید کسی که عاشقشم رو ببوسم
من. خب....خ....خب ب باشه
2 ساعت بعد
من. یا با دست غذا میخورن؟چیزی هست به اسم چاپستیک
کم کم یادش دادم
من. افرین برای امروز کافیه
کنار هم دراز کشیدیدم از خستگی شدید یهویی پنجره شکست و اون پسره جیهوپ با گریه اومد تو
هوپ:چرا نگفتی عوضی
شوگا. مجبور بودم
من. یا چی شده
حیهوپ. این عوضی نگفت لیا خودش ولم کرده
شوگا. اوه نگفتم اره
هوپ. خوبه ازش راحت شدم کنه
شوگا. پ این همه دشمنی برا چ بود😐
هوپ. چون.....من.....میخواستم برادرم یاد بگیرع رو پای خودش بایسته
من. اها اوک گرفتم
شوگا داداش بیا بغلم
همو بغل کردن
من. چه صحنه رمانتیکی😂
هوپ. نکنه اینه
شوگا. درسته همینه
من. چرا رمزی حرف میزنین
اخر شب بود خسته از فکرای مزهرف دراز کشیدم روی تخت شوگا زل زده بود به من
شوگا. شوکا
من. بله؟
شوگا. ای بر پدرت یه جانم از دهنت در نمیاد
من. کوفت(گوه خوددی😐)
شوگا. اوکی
شوگا. شوکا
من. جانم
شوگا. دوست دارم عوضی
من. چی؟
با شوک خیره شده بودم به اون گربه ی سخن گو مگه میشه اخه اون اون؟منم دوسش دارم اما اخه چطور
من.واقعا؟
شوگا. اره
من. منم د ست دارم
توی دستم گرفتمش و لب هاشو بوسیدم که یهویی تبدیل شد به همون انسان دستش محکم دور کمرم رفت
از هم جدا دشدیم
من. تلسم.....باطل شد؟
شوگا. اره بیب
من.دوست دارم
شوگا. منم





جوووون به خودم😂
لااایک کنین تا فیک کوک رو بطارم اگه لایک این برسه به 15 تا میزارمش