عشق در عذاب 💫
عشق در عذاب 💫
هدیه : به به حال میکنین اراده عوضی امروز خوشحالیتو به غم تبدیل میکنم
تفنگشو در اورد و به سمت اوا نشونه گرفت و ی تیر به پایینه قلبش زد ( خب بچها هدیه قبل از اوا دوست دختره اراد بود خیلی هرزه هست و اینکه ارادو واسه پول میخواست )
اوا افتاد بغله اراد اراد شروع کرد به گریه کردن
اراد : نه نه تو نه نباید از پیشم بری من تازه میخواستم زندگی کنم میخواستم خوشحالت کنم نه نه چشماتو نبند (گریه شدید و داد )
اراد : نهههههههه نبند (عربده و گریه )
و همینطور اوا چشماشو بست اراد زنگ زد اورژانس اومدن اوا رو گذاشتن رو تخت بردنش اتاقه عمل حدود ۴ ساعت عملش طول کشید و اراد هم تو این ۴ ساعت مردو زنده شد بلاخره دکتر اومد از اتاق عمل بیرون
دکتر: اقای اراد شانس اوردین تیر به پایینه قلبشون خورده اگه نمیخورد ممکن بود خانومتونو از دست بدین
اراد : هوفف خداروشکر ، بچه ، بچه چی حاله اون چطوره
دکتر : بچه سالمه ولی خیلی ضعیف شده در معرض مردنه ولی سالم موند
اراد : لزتون خیلی خیلی ممنونم
ویو اراد
هوففف خداروشکر اوا سالمه وگرنه خودمو میکشتم داشتم خداروشکر میکردم که پدرم زنگ زد و گف چخبر شده ماحرا رو تعریف کردم و اون گف ما همه الان میایم بیمارستان
۳ سال بعد
ویو اوا
از اون روز ۳ سال میگذره من عالیم دخترم بدنیا اومده بچمون الان ۲ سالشه خیلی شیطونه اسمش دایانا هست ارادم خیلی جنتلمه خدارو شکر میکنم که تو زندگیم همچین مردی دارم
اراد : من اومدمممممممم
اوا : خوش اومدییییی عشقمممممم
دایانا : باباییییییییی سلامممم
اراد : دختر کوچولویه من کیهههه
دایانا : مننننن
اوا : خب دیگه بسه دایانا برو تو اتافت بازی کن
اراد : عزیزم امشب فک کنم ی شبه خیلی هاتی داشته باشیم 😈
اوا : عهههه اراددددد ( اعصبانیه کیوت )
خب اینم از پایانش میدونم چرت شد
فصله دوم داشته باشه ؟ 😜💋💋💫💫
هدیه : به به حال میکنین اراده عوضی امروز خوشحالیتو به غم تبدیل میکنم
تفنگشو در اورد و به سمت اوا نشونه گرفت و ی تیر به پایینه قلبش زد ( خب بچها هدیه قبل از اوا دوست دختره اراد بود خیلی هرزه هست و اینکه ارادو واسه پول میخواست )
اوا افتاد بغله اراد اراد شروع کرد به گریه کردن
اراد : نه نه تو نه نباید از پیشم بری من تازه میخواستم زندگی کنم میخواستم خوشحالت کنم نه نه چشماتو نبند (گریه شدید و داد )
اراد : نهههههههه نبند (عربده و گریه )
و همینطور اوا چشماشو بست اراد زنگ زد اورژانس اومدن اوا رو گذاشتن رو تخت بردنش اتاقه عمل حدود ۴ ساعت عملش طول کشید و اراد هم تو این ۴ ساعت مردو زنده شد بلاخره دکتر اومد از اتاق عمل بیرون
دکتر: اقای اراد شانس اوردین تیر به پایینه قلبشون خورده اگه نمیخورد ممکن بود خانومتونو از دست بدین
اراد : هوفف خداروشکر ، بچه ، بچه چی حاله اون چطوره
دکتر : بچه سالمه ولی خیلی ضعیف شده در معرض مردنه ولی سالم موند
اراد : لزتون خیلی خیلی ممنونم
ویو اراد
هوففف خداروشکر اوا سالمه وگرنه خودمو میکشتم داشتم خداروشکر میکردم که پدرم زنگ زد و گف چخبر شده ماحرا رو تعریف کردم و اون گف ما همه الان میایم بیمارستان
۳ سال بعد
ویو اوا
از اون روز ۳ سال میگذره من عالیم دخترم بدنیا اومده بچمون الان ۲ سالشه خیلی شیطونه اسمش دایانا هست ارادم خیلی جنتلمه خدارو شکر میکنم که تو زندگیم همچین مردی دارم
اراد : من اومدمممممممم
اوا : خوش اومدییییی عشقمممممم
دایانا : باباییییییییی سلامممم
اراد : دختر کوچولویه من کیهههه
دایانا : مننننن
اوا : خب دیگه بسه دایانا برو تو اتافت بازی کن
اراد : عزیزم امشب فک کنم ی شبه خیلی هاتی داشته باشیم 😈
اوا : عهههه اراددددد ( اعصبانیه کیوت )
خب اینم از پایانش میدونم چرت شد
فصله دوم داشته باشه ؟ 😜💋💋💫💫
۲.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.