تصادف
_ امیدوارم جات راحت باشه مم دیگه میرم
◇ سلام بچه جون
_ تو چرا عین اجل معلق ظاهر میشی ؟
◇ نمی دونم ... مهمون من بیا بریم یه بستنی بخوریم....
_ باشه ..
◇ خب .. نمی خوای حرفی بزنی بچه جون ؟
_ درباره چی ؟
◇ نمی دونم هر چی که دوست داری
_ راستی بابت اون پالتو ازتون ممنونم
◇ خواهش میکنم ... اگه دیرت شده
بستنیتو تو راه بخور .... بیا این چتر رو بگیر و برو پیش بابات چون داره بارون میاد
_ ممنونم ..... خدانگهدار
◇ بای بای
_ پیاده داشتم میرفتم جوجوتسو
_ چند بار زنگ زدم به بابام ولی جواب نداد
_ خیلی جمعیت یه جا جمع شده بود مشخص بود تصادف شده
_ ببخشید آقا چطوری ماشین تصادف کرد؟
< با کامیون تصادف کرده ... دارن از زیر ماشین طرف رو میارن بیرون
< طرف نمرده ولی گفتن پاش شکسته
_ اها ...خیلی کنجکاویم گل کرد رفتم جلو تر موبایل از دستم افتاد
_ بلند داد زدم بریددددددددددددددددد کنارررررررررررر
_ همه با حرف من ترسیدن و رفتن کنار
_ بابام تصادف کرده بود .... از اینکه اسیب جدی ای ندیده بود خیلی خوشحال بودم
_ آقا میشه منم همراه ماشین آمبولانس با شما بیام
$ بله خانوم شما از اقوام این آقا هستین؟
_ بله من دخترشم
_ رفتم بالا سر بابام
_ وقتی تو ماشین آمبولانس بودم دل اینو نداشتم بابامو توی اون وضع ببینم
# ساکورا .................
_ بغضم با صدای بابام ترکید دستشو گرفتم و گفتم : بابا من کنارتم نگران نباش اسیب جدی ندیدی زود خوب میشی
# خوشحالم کنارمی ..... ساکورا
_ بابا خیلی درد داره ؟
# نه اگه تو گریه نکنی دردش کمتر میشه
عزیزم
_ مشخص بود بیهوش نمیشه .... چون صداش گرفته نبود
$ خانوم لطفا تو بخش پذیرش منتظر باشین
$ آقا حالتون خوبه ؟
# پاهام درد میکنه
_ از ماشین پیاده شدم رفتم تو دستشویی بيمارستان گریم اوج گرفت خیلی گریه میگرفتم
برش زمانی ***سه ساعت بعد
سه ساعته بابام تو اتاق عمله ...
_ آقای دکتر حال بابام چطوره ؟
^ حالشون خوبه الان دارن استراحت میکنن
_ میتونم برم ببینمش
^ اره فقط زیاد طول نکشه
_ ممنونم
# اه ... خدا این چی بود دیگه
چطوری تصادف کردم
_ بابا حالت خوبه ؟
# اره عزیزم... گریه کردی بازم ؟
◇ سلام بچه جون
_ تو چرا عین اجل معلق ظاهر میشی ؟
◇ نمی دونم ... مهمون من بیا بریم یه بستنی بخوریم....
_ باشه ..
◇ خب .. نمی خوای حرفی بزنی بچه جون ؟
_ درباره چی ؟
◇ نمی دونم هر چی که دوست داری
_ راستی بابت اون پالتو ازتون ممنونم
◇ خواهش میکنم ... اگه دیرت شده
بستنیتو تو راه بخور .... بیا این چتر رو بگیر و برو پیش بابات چون داره بارون میاد
_ ممنونم ..... خدانگهدار
◇ بای بای
_ پیاده داشتم میرفتم جوجوتسو
_ چند بار زنگ زدم به بابام ولی جواب نداد
_ خیلی جمعیت یه جا جمع شده بود مشخص بود تصادف شده
_ ببخشید آقا چطوری ماشین تصادف کرد؟
< با کامیون تصادف کرده ... دارن از زیر ماشین طرف رو میارن بیرون
< طرف نمرده ولی گفتن پاش شکسته
_ اها ...خیلی کنجکاویم گل کرد رفتم جلو تر موبایل از دستم افتاد
_ بلند داد زدم بریددددددددددددددددد کنارررررررررررر
_ همه با حرف من ترسیدن و رفتن کنار
_ بابام تصادف کرده بود .... از اینکه اسیب جدی ای ندیده بود خیلی خوشحال بودم
_ آقا میشه منم همراه ماشین آمبولانس با شما بیام
$ بله خانوم شما از اقوام این آقا هستین؟
_ بله من دخترشم
_ رفتم بالا سر بابام
_ وقتی تو ماشین آمبولانس بودم دل اینو نداشتم بابامو توی اون وضع ببینم
# ساکورا .................
_ بغضم با صدای بابام ترکید دستشو گرفتم و گفتم : بابا من کنارتم نگران نباش اسیب جدی ندیدی زود خوب میشی
# خوشحالم کنارمی ..... ساکورا
_ بابا خیلی درد داره ؟
# نه اگه تو گریه نکنی دردش کمتر میشه
عزیزم
_ مشخص بود بیهوش نمیشه .... چون صداش گرفته نبود
$ خانوم لطفا تو بخش پذیرش منتظر باشین
$ آقا حالتون خوبه ؟
# پاهام درد میکنه
_ از ماشین پیاده شدم رفتم تو دستشویی بيمارستان گریم اوج گرفت خیلی گریه میگرفتم
برش زمانی ***سه ساعت بعد
سه ساعته بابام تو اتاق عمله ...
_ آقای دکتر حال بابام چطوره ؟
^ حالشون خوبه الان دارن استراحت میکنن
_ میتونم برم ببینمش
^ اره فقط زیاد طول نکشه
_ ممنونم
# اه ... خدا این چی بود دیگه
چطوری تصادف کردم
_ بابا حالت خوبه ؟
# اره عزیزم... گریه کردی بازم ؟
۱.۱k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.