تکپارتی
#تکپارتی
وقتی اولین قرارتون کنار دریا باهم قدم میزنن
ویو ادمین:
چند وقتی میشه که یه سلبریتی یا بهتر بگم خواننده کی پاپ داره با یه دختر معمولی صحبت میکنه البته اینترنتی!!!
یک ماهی میشه که باهم آشنا شدن و هنوز همو از نزدیک ندیدن البته همین که یه آدم از قشر متوسط جامعه باشی یه روز ببینی یه خواننده تو اینستاگرام بهت پیام داده که من ازت خوشم میاد خودش یه معجزه اس بگذریم که اون خواننده مین یونگی عضو بی تی اسه
گروهی که به نماد کره جنوبی تبدیل شده !
.
.
.
ویو ا.ت:
ساعت ۹:۴۸ شب
امروز یونگی بهم پیام داد و گفت که دوست داره نزدیک ببینتم
وییییییییی( ذوق )
منم قبول کردم ( نه تورو خدا قبول نکن )
برام یه لوکیشن فرستاد و ازم قول گرفت تا فردا بازش نکنم
فردا ساعت ۳:۳۰ باید اونجا باشم
دارم از ذوق میمیرمممممم چطوری بخوابمممم
( خلاصه که به هر زوری بود خوابید که فردا سر حال باشه )
.
.
.
فردا :
.
.
.
ویو شوگا :
قرار ساعت سه و نیم بود ولی من از سه اینجام
هیجان دارم ..... و کلی سوال برای پرسیدن ... می دونم که می تونستم این سوال هارو توی این یک ماه ازش بپرسم ولی دوست داشتم رو در رو ببینمش بپرسم
امیدوارم مشکلی پیش نیاد و گیر سسانگ فن ها نیوفتم
.
.
.
ویو ا.ت :
سر قولم موندم و وقتی خواستم راه بیوفتم لوکیشن رو باز کردم ... واییی دریا؟؟؟ باورم نمیشه .... هی مین یونگی ازت انتظار ازن حجم از رومانتیکی رو نداشتم
.
.
.
وقتی رسیدم یونگی اون جا بود .... البته حدس زدم که یونگیه.... یه ست لباس مشکی تنش بود و کلاه گذاشته بود با ماسک و صورتشو کامل پوشونده بود
به نظرم فقط یه آدم معروف نیاز به همین کاری داره
برای در امان بودن از سسانگ فن ها و پاپاراتزی ها
خواستم سوپرایزش کنم ولی ترسیدم ناراحت بشه یا خوشش نیاد مس منصرف شدم ... من هنوز خوب نمی شناسمش پس بهتره اول کامل باهاش آشنا بشم بعد خل بازی در میارم
ویو ادمین:
ا.ت رفت جلو و بهش سلام کرد و وقتی مرد سیاه پوش جوابشو داد فهمید که آدم درست رو پیدا کرده
.
.
.
چند ساعتی میشد که داشتن دست در دست هم حرف میزدن ... از چی ؟؟؟
از خاطراتشون.. علایق.. و...
کم کم خسته شدن روی یه صندلی نشستن و یونگی پیشنهاد داد که به قهوه بخورن و وقتی خواست بره بگیره ا.ت جلوشو گرفت که اِلا و بِلا من میرم .... وقتی یونگی راضی نشد گفت : اگر گیر سسانگ فنا بیوفتی چی؟؟ اون وقت هنوز به دست نیاورده از دست میدمت بشین سر جات زودِ زود میام
.
.
.
یکم بعد ا.ت با دو تا لیوان قهوه اومد و کنار یونگی نشست
ا.ت : ام خب چیزه
یونگی: چی شده ؟؟؟
ا.ت: میگم تو امریکنو سفارش داده بودی ... یارو هم داد بهم گفت کدوم امریکنو عه ولی الان نمیدونم کدوم به کدومه
یونگی:( خنده ) بده من ببینم
لیوان هارو میده به یونگی و یونگی بعد از نگاه کردنشون ....
وقتی اولین قرارتون کنار دریا باهم قدم میزنن
ویو ادمین:
چند وقتی میشه که یه سلبریتی یا بهتر بگم خواننده کی پاپ داره با یه دختر معمولی صحبت میکنه البته اینترنتی!!!
یک ماهی میشه که باهم آشنا شدن و هنوز همو از نزدیک ندیدن البته همین که یه آدم از قشر متوسط جامعه باشی یه روز ببینی یه خواننده تو اینستاگرام بهت پیام داده که من ازت خوشم میاد خودش یه معجزه اس بگذریم که اون خواننده مین یونگی عضو بی تی اسه
گروهی که به نماد کره جنوبی تبدیل شده !
.
.
.
ویو ا.ت:
ساعت ۹:۴۸ شب
امروز یونگی بهم پیام داد و گفت که دوست داره نزدیک ببینتم
وییییییییی( ذوق )
منم قبول کردم ( نه تورو خدا قبول نکن )
برام یه لوکیشن فرستاد و ازم قول گرفت تا فردا بازش نکنم
فردا ساعت ۳:۳۰ باید اونجا باشم
دارم از ذوق میمیرمممممم چطوری بخوابمممم
( خلاصه که به هر زوری بود خوابید که فردا سر حال باشه )
.
.
.
فردا :
.
.
.
ویو شوگا :
قرار ساعت سه و نیم بود ولی من از سه اینجام
هیجان دارم ..... و کلی سوال برای پرسیدن ... می دونم که می تونستم این سوال هارو توی این یک ماه ازش بپرسم ولی دوست داشتم رو در رو ببینمش بپرسم
امیدوارم مشکلی پیش نیاد و گیر سسانگ فن ها نیوفتم
.
.
.
ویو ا.ت :
سر قولم موندم و وقتی خواستم راه بیوفتم لوکیشن رو باز کردم ... واییی دریا؟؟؟ باورم نمیشه .... هی مین یونگی ازت انتظار ازن حجم از رومانتیکی رو نداشتم
.
.
.
وقتی رسیدم یونگی اون جا بود .... البته حدس زدم که یونگیه.... یه ست لباس مشکی تنش بود و کلاه گذاشته بود با ماسک و صورتشو کامل پوشونده بود
به نظرم فقط یه آدم معروف نیاز به همین کاری داره
برای در امان بودن از سسانگ فن ها و پاپاراتزی ها
خواستم سوپرایزش کنم ولی ترسیدم ناراحت بشه یا خوشش نیاد مس منصرف شدم ... من هنوز خوب نمی شناسمش پس بهتره اول کامل باهاش آشنا بشم بعد خل بازی در میارم
ویو ادمین:
ا.ت رفت جلو و بهش سلام کرد و وقتی مرد سیاه پوش جوابشو داد فهمید که آدم درست رو پیدا کرده
.
.
.
چند ساعتی میشد که داشتن دست در دست هم حرف میزدن ... از چی ؟؟؟
از خاطراتشون.. علایق.. و...
کم کم خسته شدن روی یه صندلی نشستن و یونگی پیشنهاد داد که به قهوه بخورن و وقتی خواست بره بگیره ا.ت جلوشو گرفت که اِلا و بِلا من میرم .... وقتی یونگی راضی نشد گفت : اگر گیر سسانگ فنا بیوفتی چی؟؟ اون وقت هنوز به دست نیاورده از دست میدمت بشین سر جات زودِ زود میام
.
.
.
یکم بعد ا.ت با دو تا لیوان قهوه اومد و کنار یونگی نشست
ا.ت : ام خب چیزه
یونگی: چی شده ؟؟؟
ا.ت: میگم تو امریکنو سفارش داده بودی ... یارو هم داد بهم گفت کدوم امریکنو عه ولی الان نمیدونم کدوم به کدومه
یونگی:( خنده ) بده من ببینم
لیوان هارو میده به یونگی و یونگی بعد از نگاه کردنشون ....
۱۰.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.