خون اشام جذاب من
خون اشام جذاب من
پارت 10
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه اتاق با تم مشکی و بنفش هستم
یهو در باز شد و جیمین از تو در اومد تو و بغلم کرد و گفت: ا.ت ازت ممنونم حالا به لطف تو من رده اولم
جیمین داشت بغلم میکرد و باهام حرف میزد که یهو از پشت یه تیر به شکم جیمین خورد و یکی از دری که باز بود اومد تو
یارو: خخ جیمین چی شد تو که گفتی خیلی مقاومی تو حق نداشتی رده اول رو از من بگیری تو لیاقتش رو نداری
اون مرده داشت حرف میزد که چشمش به من افتاد و چون خون اشام بود از بوم فهمید که انسانم و داشت میومد نزدیکم
جیمین: اهای تو حق نداری نزدیک ا.ت بشی
یارو: به تو ربطی نداره
اینو گفت و با لگد جیمینو زد که جیمین دیگه حال نداشت بلند بشه و منم خیلی ترسیده بودم
یارو: پس اسمت ا.ت خوب ا.ت نظرت چیه بریم عمارت من
ا.ت: نزدیک من نشو با توئم برو اونور
منو بغل کرد و برد سوار ماشینش کرد و منو برد به عمارتش
ویو تو ماشین
یارو: خب محض اطلاعت میگم اسم من لی چون وو هست
ا.ت: برام مهم نیس منو برگردون جیمین حالش بده
لی چون وو: خیلی سعی کردم باهات مهربون باشم ولی نشد
که یهو احساس خفگی کردم و دیگه چیزی رو ندیدم
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه اتاق تاریکم و به یه صندلی بسته شدم
لی چون وو: خب ا.ت میخوام خونتو بخورم تا من به رتبه یک برسم پس زیاد اذیت نکن
داشت میومد نزدیکم که خونمو بخوره ولی یهو.....
خماریییی😂🍷
شرط نمیزارم به خاطر 100 تایی شدنمون
پارت 10
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه اتاق با تم مشکی و بنفش هستم
یهو در باز شد و جیمین از تو در اومد تو و بغلم کرد و گفت: ا.ت ازت ممنونم حالا به لطف تو من رده اولم
جیمین داشت بغلم میکرد و باهام حرف میزد که یهو از پشت یه تیر به شکم جیمین خورد و یکی از دری که باز بود اومد تو
یارو: خخ جیمین چی شد تو که گفتی خیلی مقاومی تو حق نداشتی رده اول رو از من بگیری تو لیاقتش رو نداری
اون مرده داشت حرف میزد که چشمش به من افتاد و چون خون اشام بود از بوم فهمید که انسانم و داشت میومد نزدیکم
جیمین: اهای تو حق نداری نزدیک ا.ت بشی
یارو: به تو ربطی نداره
اینو گفت و با لگد جیمینو زد که جیمین دیگه حال نداشت بلند بشه و منم خیلی ترسیده بودم
یارو: پس اسمت ا.ت خوب ا.ت نظرت چیه بریم عمارت من
ا.ت: نزدیک من نشو با توئم برو اونور
منو بغل کرد و برد سوار ماشینش کرد و منو برد به عمارتش
ویو تو ماشین
یارو: خب محض اطلاعت میگم اسم من لی چون وو هست
ا.ت: برام مهم نیس منو برگردون جیمین حالش بده
لی چون وو: خیلی سعی کردم باهات مهربون باشم ولی نشد
که یهو احساس خفگی کردم و دیگه چیزی رو ندیدم
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه اتاق تاریکم و به یه صندلی بسته شدم
لی چون وو: خب ا.ت میخوام خونتو بخورم تا من به رتبه یک برسم پس زیاد اذیت نکن
داشت میومد نزدیکم که خونمو بخوره ولی یهو.....
خماریییی😂🍷
شرط نمیزارم به خاطر 100 تایی شدنمون
۳.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.