پارت ۱۷ ازدواج اجباری

پارت ۱۷ ازدواج اجباری

_ بنال ببینم چی میگی
& از یکی خوشم امده
_ خدایی
& اره
_ کی هست حالا اون بدبخت
& اسمش انایتا
_ چی
& میشناسیش
_ رفیق صمیمیمه
& پس اوکی شد دیگه باهاش حرف میزنی
_ چرا من خودمو بندازم وست
& تروخدااااااااااااااااااااااا
_ نمیشه داداشی گوهم
× ا/ت گناه داره بدخت
& نگاه شوگا چه خوبه
_ اگر شوگا خوبه پس همین شوگا کارتو اوکی کنه
& ا/ت تروخدا
_ باشه فردا قرار بعد مدرسه باهم بریم بیرون اون موقع بهش میگم
& مرسی ابجی گلم

ادمینتون: ا/ت و شوگا و هیونجین رفتن پایین و سرمیز نشستن و داشتن غذا میخوردن

پدرت. دخترم باهم خوب هستین دیگه
_ اره بابا نگران نباش
پدرش. دخترم برامون نوه بیار دیگه ما اگر بمیریم نوه هامونو نمیبینیم
_ .غذا تو گلوش گیر کرد.
× ا/ت خوبی
_ اره خوبم
مادرش. چی شد تا حرف بچه شد سکته کردی .خنده.
مادرت. اره والا اینا الان سرشون نمیشه
_ من تصمیم گرفتم 19 سالم شد بعد بچه دار شم
پدرش. نمیشه شوگا اون موقع باید جای پدر بزرگ بچه باشه
× وا مگه من چقدر سنم زیاده
_ حالا ول کنین

ویو ا/ت

رفتیم خونمون من خیلی خسته بودم لباسامو عوض کردم رفتم توی تخت بغل شوگا که شوگا گفت‍..............................


شرط پارت بعد

20:« لایک ❤️