تفرقه..
تفرقه..
پارت¹⁹
$$$$$$$$$$$$$$$
ویو سونهی
با دمپایی افتادم دنبال یانگهی ولی تا خواستم از اتاق خارج شم گوشیم زنگ خورد و سریع برگشتم تو اتاق دنبی بود
×الو؟دنبی..الوووووو؟
×چییییی؟یعنی چییی اصلا مگه میشهههه
×اگه داری شوخی میکنی لطفا بس کن اصلا شوخیِ جالبی نیست
×اَ..اَلو..شما؟
×ی..یعنی چی
÷سونهی؟خوبی؟چیشده؟واسه دنبی اتفاقی افتاده؟
×نمیدونم..الو..نه هستم..یعنی چی که بستریه؟نمیدونید چرا اینطوری شده؟
×مگه شما دکتر نیستین پس چرا نمیدونین..
÷سونهی آروم باش..
×چطوری آروم باشم آخههه..داره میگه دنبی و بستری کردن بیمارستان اونوقت تو میگی آروم باش چطورییی
×نه خانوادهای نداره..ی..یعنی داره ولی رفتن ایتالیا کره نیستن
×آره من الان تنها آشناش محسوب میشم
×آدرس بدید لطفا..بنویس یانگهی..بزرگراه□□□□خیابون□□□□بیمارستان□□□
×خیلی ممنون تا نیمساعت دیگه میرسم اونجا..خدانگهدار
×بپوش بریم یانگهی
÷کجا؟بشین بینم باید همرو بگی چیشد بدو بگو
×آهههه..الان نمیتونم بگم حالش بده باید زود بریم تو ماشین بهت توضیح میدم
ویو یانگهی
لباس پوشیدیم رفتیم پایین سونهی یه تاکسی گرفت به سمت آدرس بیمارستان حرکت کردیم و ۲۰ مین بعد رسیدیم سونهی بدو رفت سمت میز منشی
×ب..ببخشید..اتاق جانگدنبی شمارهش چنده؟
همونطور که ورقههاش و چک میکرد گفت:
@شما..باید دوستشون باشید که باهاشون هم خونه هم هستن..
×بله..میشه شمارهی اتاقش رو بگید؟
@بله..اتاقِ ۹۳ متعلق به خانم جانگدنبی هستش..آسانسور یک طبقه برید بالا و مدیریت رو پیدا کنید سمت راستش اتاقِ ۹۳ هست
×م..ممنونم
دویید سمت آسانسور و منم دنبالش به اتاق که رسیدیم سونهی رفت سمت تخت دنبی و منم آروم دنبالش رفتم
×دنبی؟
☆
مثل این فیلما شد میرن بالا سر بیمار صداش میکنن و یهو تیتراژ پایانی😂
فالوور..حیا کنن..روح بودن را رها کن😂
پارت¹⁹
$$$$$$$$$$$$$$$
ویو سونهی
با دمپایی افتادم دنبال یانگهی ولی تا خواستم از اتاق خارج شم گوشیم زنگ خورد و سریع برگشتم تو اتاق دنبی بود
×الو؟دنبی..الوووووو؟
×چییییی؟یعنی چییی اصلا مگه میشهههه
×اگه داری شوخی میکنی لطفا بس کن اصلا شوخیِ جالبی نیست
×اَ..اَلو..شما؟
×ی..یعنی چی
÷سونهی؟خوبی؟چیشده؟واسه دنبی اتفاقی افتاده؟
×نمیدونم..الو..نه هستم..یعنی چی که بستریه؟نمیدونید چرا اینطوری شده؟
×مگه شما دکتر نیستین پس چرا نمیدونین..
÷سونهی آروم باش..
×چطوری آروم باشم آخههه..داره میگه دنبی و بستری کردن بیمارستان اونوقت تو میگی آروم باش چطورییی
×نه خانوادهای نداره..ی..یعنی داره ولی رفتن ایتالیا کره نیستن
×آره من الان تنها آشناش محسوب میشم
×آدرس بدید لطفا..بنویس یانگهی..بزرگراه□□□□خیابون□□□□بیمارستان□□□
×خیلی ممنون تا نیمساعت دیگه میرسم اونجا..خدانگهدار
×بپوش بریم یانگهی
÷کجا؟بشین بینم باید همرو بگی چیشد بدو بگو
×آهههه..الان نمیتونم بگم حالش بده باید زود بریم تو ماشین بهت توضیح میدم
ویو یانگهی
لباس پوشیدیم رفتیم پایین سونهی یه تاکسی گرفت به سمت آدرس بیمارستان حرکت کردیم و ۲۰ مین بعد رسیدیم سونهی بدو رفت سمت میز منشی
×ب..ببخشید..اتاق جانگدنبی شمارهش چنده؟
همونطور که ورقههاش و چک میکرد گفت:
@شما..باید دوستشون باشید که باهاشون هم خونه هم هستن..
×بله..میشه شمارهی اتاقش رو بگید؟
@بله..اتاقِ ۹۳ متعلق به خانم جانگدنبی هستش..آسانسور یک طبقه برید بالا و مدیریت رو پیدا کنید سمت راستش اتاقِ ۹۳ هست
×م..ممنونم
دویید سمت آسانسور و منم دنبالش به اتاق که رسیدیم سونهی رفت سمت تخت دنبی و منم آروم دنبالش رفتم
×دنبی؟
☆
مثل این فیلما شد میرن بالا سر بیمار صداش میکنن و یهو تیتراژ پایانی😂
فالوور..حیا کنن..روح بودن را رها کن😂
۲.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.