خواهربرادری part15
خواهربرادری
Part15
دایون:تو چقد لاغری چند کیلویی؟
هایون:۳۹
دایون:هیننننن همه باید به سن تو بالای ۴۲ باشن
هایون:(خنده)من زیاد غذا نمیخورم
هایون:آه راستی از دیشب هیچی نخوردم یچی دارین بهم بدین
دایون:آره جاجانگمیون هست میخوای
هایون:آره دوست دارم
هایون:مرسی تو عم بیا بخور
دایون:آخه...
هایون:بحث نباشه بیا
دایون:باشه
هایون:غذامون تموم شد داشتیم سرمیز صحبت میکردیم که صدای پارس سگ اومد یادم افتاده بم عع(سگ جونگ کوک)
رفتم بالا بم و دیدم کلی باهاش بازی کردم وقتی دیدمش یاد بومر افتادم الان تنهایعع نههههههه پسرممممم البته لونا پیششه
آخر شب شد منو دایون داشتیم تو اتاق حرف میزدیم که صدا در اومد فهمیدم جونگ کوک ولی با جیمین بودش رفتم پایین
هایون:اوپا
جیمین:هایون
هایون:دلم برات تنگ شده بود
جیمین:منم
هایون پرید بغل جیمین..جیمین هم محکم بغلش کرده
هایون همونقدر که دلش برای جیمین تنگ شده برای جی هوپ هم تنگ شده ولی کجاس نیستش
ادامه پارت بعد
Part15
دایون:تو چقد لاغری چند کیلویی؟
هایون:۳۹
دایون:هیننننن همه باید به سن تو بالای ۴۲ باشن
هایون:(خنده)من زیاد غذا نمیخورم
هایون:آه راستی از دیشب هیچی نخوردم یچی دارین بهم بدین
دایون:آره جاجانگمیون هست میخوای
هایون:آره دوست دارم
هایون:مرسی تو عم بیا بخور
دایون:آخه...
هایون:بحث نباشه بیا
دایون:باشه
هایون:غذامون تموم شد داشتیم سرمیز صحبت میکردیم که صدای پارس سگ اومد یادم افتاده بم عع(سگ جونگ کوک)
رفتم بالا بم و دیدم کلی باهاش بازی کردم وقتی دیدمش یاد بومر افتادم الان تنهایعع نههههههه پسرممممم البته لونا پیششه
آخر شب شد منو دایون داشتیم تو اتاق حرف میزدیم که صدا در اومد فهمیدم جونگ کوک ولی با جیمین بودش رفتم پایین
هایون:اوپا
جیمین:هایون
هایون:دلم برات تنگ شده بود
جیمین:منم
هایون پرید بغل جیمین..جیمین هم محکم بغلش کرده
هایون همونقدر که دلش برای جیمین تنگ شده برای جی هوپ هم تنگ شده ولی کجاس نیستش
ادامه پارت بعد
۹.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.