تلخی انتظارت را
تلخی انتظارت را
جرعه جرعه
به جانم ریختم
علفهای هرز از نبودت
در وجودم ریشه دوانده
در کویر تنهایی ام
دستهایم به سویت دراز است
دریغ از لمس دستان لطیفت
شانه هایم غم تنهایی کلاغها را
به دوش می کشند
و تو هنوز نیامدی...
،،
جرعه جرعه
به جانم ریختم
علفهای هرز از نبودت
در وجودم ریشه دوانده
در کویر تنهایی ام
دستهایم به سویت دراز است
دریغ از لمس دستان لطیفت
شانه هایم غم تنهایی کلاغها را
به دوش می کشند
و تو هنوز نیامدی...
،،
۴.۰k
۱۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.