فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت۳۴
ویو لیونسو
دره اتاقشو با دوتا ضرب (تق تق) باز کردم و رفتیم تو
جونگ کوک چشماش بسته بود...ولی تا صدای در رو شنید چشماشو باز کرد و سرشو برگردوند سمت ما و توی چشمای من زل زد
ته:به بهه جونگ کوک خان چه میکنییییی
بکیون:چطوری داداشی
ی لبخندی تحویلشون داد:عاما گود
دوباره یاد شین دویون افتادم...نزدیک بود گریم بگیره که خودمو جمع کردم و خواستم یکم جدی باشم مثلا
لیونسو:امیدوارم زود مرخصت کنن...حوصله ی این بچه بازیارو ندارم
کوک:بله بله...درسته
تهیونگ:اها اونوقت اونی که سر یکی دیگه نشستی کلی عر زدی بعد فهمیدی کوک نبوده بچه بازی نبود ها؟....یا اینکع اصلانم خیلیی طبیعیه بخوای بخاطرش عر بزنی دیگههه؟ خیلی طبیعیههه
کوک:ها؟! ماجرا چیه
ته:این کره خر...یکی بوده به اسم شین دویون...بعد فک کرده اون تویی...دکترم گفته مرده....نشسته عر زده کلی...چشاش قرمزه میبینی؟...سر همونه....ولی خیلیییی عادیه خیلیی که این اوسکولی که سه هزار سال یه بارم زار نمیزنه بشینه بخاطر تو زار بزنه
کوک تو چشمام نگاه کرد و بهم خندید...به به سوژه ی جدید پیدا کردن این سه تا
بکیون:چته ته😐🤌🏿...نکنه عاشقشی🌚😂
کوک یدفعه عربده زد:هاااا؟ غلط کردههه لیونسو واس خودمه
چشمامون از حدقه زده بود بیرون
بکیون:ریدی که برادرم...خب به بهه مبارکههه....عروس چقد عنترههه دوماد ازون بدتره
تهیونگ وایساده بود همینجوری نگاه میکرد
بکیون اروم جهت همدردی میزد تو سر تهیونگ و بقلش کرده بود:عشقتو ازت گرفتن...اخی اخی...میفهمم میفهمم
ته از بقلش اومد بیرون و زد تو کلش:عهه زهرمار توهم هرچی میشه عاشق شدی عاشق شدی😐
بهشون یه چشم غره رفتم که هردوتاشون ساکت شدن
جونگ کوکم که معلوم بود داشت به حرفی که زده فک میکرد
رفتم جلو نشستم رو صندلی کنار تخت
لیونسو:خوبی؟🥺 درد داری؟
کوک:نه خوبم فقط...پامو نمیتونم زیاد تکون بدم
ته:اه اههه چندششششش
یدونه دمپایی پایین تخت کوک بود...برداشتمو..(خب خودتون میدونین دیگه😂) پرت کردم تو کلش
ته:ادوزوزکتزوزتاوزکتزا(کلمات نامفهوم)
کوک:عه ناکارش کردییی
لیونسو:فعلا ناکار تویی گلم:/
بکیون:راستی دکتر گف شاید تا چند وقت درست نتونی راه بری...درست میشه
منو کوک هردومون باهم:چیییییییییی
بکیون:ای زهرمار گفتم درست میشه تا چن وقت دیگه
یدفعه از بیرون صدای جیغ و داد اومد.....که در اتاق با شدت باز شد
دوباره خومارییییی
شرط ۲۵ لایک ۴۰ کامنت
#فیک #کوک #ارمی #فیک_کوک #fake #bts #army #kook #fake_kook
دره اتاقشو با دوتا ضرب (تق تق) باز کردم و رفتیم تو
جونگ کوک چشماش بسته بود...ولی تا صدای در رو شنید چشماشو باز کرد و سرشو برگردوند سمت ما و توی چشمای من زل زد
ته:به بهه جونگ کوک خان چه میکنییییی
بکیون:چطوری داداشی
ی لبخندی تحویلشون داد:عاما گود
دوباره یاد شین دویون افتادم...نزدیک بود گریم بگیره که خودمو جمع کردم و خواستم یکم جدی باشم مثلا
لیونسو:امیدوارم زود مرخصت کنن...حوصله ی این بچه بازیارو ندارم
کوک:بله بله...درسته
تهیونگ:اها اونوقت اونی که سر یکی دیگه نشستی کلی عر زدی بعد فهمیدی کوک نبوده بچه بازی نبود ها؟....یا اینکع اصلانم خیلیی طبیعیه بخوای بخاطرش عر بزنی دیگههه؟ خیلی طبیعیههه
کوک:ها؟! ماجرا چیه
ته:این کره خر...یکی بوده به اسم شین دویون...بعد فک کرده اون تویی...دکترم گفته مرده....نشسته عر زده کلی...چشاش قرمزه میبینی؟...سر همونه....ولی خیلیییی عادیه خیلیی که این اوسکولی که سه هزار سال یه بارم زار نمیزنه بشینه بخاطر تو زار بزنه
کوک تو چشمام نگاه کرد و بهم خندید...به به سوژه ی جدید پیدا کردن این سه تا
بکیون:چته ته😐🤌🏿...نکنه عاشقشی🌚😂
کوک یدفعه عربده زد:هاااا؟ غلط کردههه لیونسو واس خودمه
چشمامون از حدقه زده بود بیرون
بکیون:ریدی که برادرم...خب به بهه مبارکههه....عروس چقد عنترههه دوماد ازون بدتره
تهیونگ وایساده بود همینجوری نگاه میکرد
بکیون اروم جهت همدردی میزد تو سر تهیونگ و بقلش کرده بود:عشقتو ازت گرفتن...اخی اخی...میفهمم میفهمم
ته از بقلش اومد بیرون و زد تو کلش:عهه زهرمار توهم هرچی میشه عاشق شدی عاشق شدی😐
بهشون یه چشم غره رفتم که هردوتاشون ساکت شدن
جونگ کوکم که معلوم بود داشت به حرفی که زده فک میکرد
رفتم جلو نشستم رو صندلی کنار تخت
لیونسو:خوبی؟🥺 درد داری؟
کوک:نه خوبم فقط...پامو نمیتونم زیاد تکون بدم
ته:اه اههه چندششششش
یدونه دمپایی پایین تخت کوک بود...برداشتمو..(خب خودتون میدونین دیگه😂) پرت کردم تو کلش
ته:ادوزوزکتزوزتاوزکتزا(کلمات نامفهوم)
کوک:عه ناکارش کردییی
لیونسو:فعلا ناکار تویی گلم:/
بکیون:راستی دکتر گف شاید تا چند وقت درست نتونی راه بری...درست میشه
منو کوک هردومون باهم:چیییییییییی
بکیون:ای زهرمار گفتم درست میشه تا چن وقت دیگه
یدفعه از بیرون صدای جیغ و داد اومد.....که در اتاق با شدت باز شد
دوباره خومارییییی
شرط ۲۵ لایک ۴۰ کامنت
#فیک #کوک #ارمی #فیک_کوک #fake #bts #army #kook #fake_kook
۱۶.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.