پارت ۱۱ *My alpha*
برو کنار بچه...سولمین بیا کاریت ندارم"
سرشو از پشت گردن دختر جلوش بیرون اورد و رو به پسره که کنارش وایساده بود و پوکر بهش نگاه میکرد گفت
"یونگی به این روانی بگو بره"
اما حتی کوچک ترین عکس العملی از طرف پسر مخاطبش دریافت نکرد.صبرم تموم شد و بهش نزدیک شدم و به بازوش چنگ زدم و به سمت ماشین کشیدمش.
جیغ زد و خودشو به عقب کشید.
"هی وحشی...وحشی ول کن"
وایسادم و با اخم تو چشماش زل زدم و گفتم
"مگه بهت نگفتم تنها نیا"
با نیش باز گفت
"من که تنها نیستم پدربزرگ...نگاه این جویا اینم یونگی...اینم هوسوک..من تنهاام؟"
"سولمین خودت میدونی منظورم چی بود"
مثل بچه ها پا به زمین کوبید و گفت
"من پیش توی وحشی نمیمونم"
"درست رفتار کن وحشی نشم"
دوباره برگشتم تا بکشمش که داد زد
"وایسا...وایسا...جویا بیاد"
برگشتم و با درموندگی نگاهش کردم.
"سولمین.....بیا خستم نکن"
"جویا بیاد"
کمی مکث کردم و هوفی کشیدم و گفتم.
ی پارت دیگ بخاطر عشقولای خودم
شرط :۱۰۰ کامنت🙂🖐️😐
سرشو از پشت گردن دختر جلوش بیرون اورد و رو به پسره که کنارش وایساده بود و پوکر بهش نگاه میکرد گفت
"یونگی به این روانی بگو بره"
اما حتی کوچک ترین عکس العملی از طرف پسر مخاطبش دریافت نکرد.صبرم تموم شد و بهش نزدیک شدم و به بازوش چنگ زدم و به سمت ماشین کشیدمش.
جیغ زد و خودشو به عقب کشید.
"هی وحشی...وحشی ول کن"
وایسادم و با اخم تو چشماش زل زدم و گفتم
"مگه بهت نگفتم تنها نیا"
با نیش باز گفت
"من که تنها نیستم پدربزرگ...نگاه این جویا اینم یونگی...اینم هوسوک..من تنهاام؟"
"سولمین خودت میدونی منظورم چی بود"
مثل بچه ها پا به زمین کوبید و گفت
"من پیش توی وحشی نمیمونم"
"درست رفتار کن وحشی نشم"
دوباره برگشتم تا بکشمش که داد زد
"وایسا...وایسا...جویا بیاد"
برگشتم و با درموندگی نگاهش کردم.
"سولمین.....بیا خستم نکن"
"جویا بیاد"
کمی مکث کردم و هوفی کشیدم و گفتم.
ی پارت دیگ بخاطر عشقولای خودم
شرط :۱۰۰ کامنت🙂🖐️😐
۳۵.۹k
۲۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.