استاد ماهر(دکتر قلب من)🫂❤🥺 𖣘𖣘②①𖣘𖣘
جینهو نزاشت تهیونگ زخمشو ببینه ، سریع از اون مکان دور شد
.
.
شوگا:بالاخره بعد چندین ساعت رسیدیم به محل ولی چرا وقتی ما اومدیم هیچ خبری نبود؟ چرا کامیون قبلی تا الان نرسیده بود؟
....
خوب پیاده بشید و دارو هارو با احتیاط خالی کنین منم برم اطلاع بدم
راننده:چشم
.
.
جینهو:/
خیلی درد داشتم ولی جوری نبود که نتونم تحملش کنم ، الانم وقت اینو نداشتم که بشینم ضد عفونیش کنم و ببندم ، حداقل به ۱۵ تا بخیه احتیاج داره ، چون نه کسی بود و نه وقتی بود برای این کار
با یه باند سطحی بستمش و لباسم و که چون خونی بود نپوشیدم و خداروشکر ی لباس زاپاس اورده بودم
اونو پوشیدم و رفتم به مریضا رسیدگی کنم
.
.
.
کوک:/
همه رفته بودن و من مونده بودم دلم اروم نمیگرفت پس راه افتادم به سمت اینچون ، لاقل یه کمکی میکنم
، توی امریکا ۲ سال پزشکی عمومی خوندم و چون دندونپزشکی رو دوست داشتم اونو ادامه دادم
ولی میتونم به خیلیا کمک کنم
الانم که تقریبا رسیده بودم ، خدایا این چه بلایی بود سر این مردمبیچاره اوردی اخه؟ وقتی خونه های تخریب شده رو میدیدم از درون اتیش میگرفتم ، این مردمی که خونه هاشون خراب شده چطوری زندگی میکنن؟
....
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل محوطه
چه اوضاعی بود واقعا ، اصلا نمیشد توصیفش کرد
چشم چشممیکردم که یکی از بچه هارو ببینم ولی هیچ خبری نبود ، خواستم برم چشمم افتاد به کانکسی که روس نوشته بود بیمارستان **** این که بیمارستان عموعه حتما یکی توش هست پس رفتم که سر بزنم
.
.
.
جینهو:/داشتم لباسمو میپوشیدم که دیدم در داره باز میشه سریع سوییشرتمو و برداشتمو از رو فرمم پوشیدم
کوک:کسی اینجا نیست؟
جینهو:کوک تویی؟
کوک:بههههه خواهر عزیز .
جینهو:اینجا چیکار میکنی؟
کوک:بابا اونور اصن حال نمیده گفتم بیام اینجا ی کمکی کنم لاقل هم حوصلم سر نره هم ی کمکی کرده باشم و هم پیش شما باشم
جینهو:خوب کردی بیا اینو بپوش*یه جلیقه بهش داد(جلیقه بیمارستان)*بعد بیا
کوک:اوکی ، راستی تو اینجایی چرا؟
جینهو:ه..هیچی خسته بودم گفتم ی زره استراحت کنم برم
کوک:اوکی
.
.
شوگا:/
بعد هماهنگ کردن با فرمانده رفتم که به بچه ها کنم کنم کلی ادم اینجا بودن که به پزشک نیاز داشتن
دیدم تهیونگ داره به بیمارا رسیدگی میکنه ، رفتم پیشش :
سلام داداش
ته:اع تویی؟سلام اینجا چیکار میکنی؟
شوگا:هیچی دارو اوردم گفتم بیام کمک کنم
ته:خوب کردی برو میش اون پیرمرده منم داره کارم تموم میشه
شوگا:جینهو کجاست؟
ته:نگران نباش الاناس که بیاد
شوگا:اوکی*رفت سر کارش*
.
.
کوک:/جینهو رفت منم خواستم لباسمو بپوشم که چشمم افتاد به لباس خونی
...
اینم ی پارت طولانی برای شما 😁🫂❤
بابت غلط املایی ها هم معذرت چون تند مینویسم اینطور میشه🥲
.
.
شوگا:بالاخره بعد چندین ساعت رسیدیم به محل ولی چرا وقتی ما اومدیم هیچ خبری نبود؟ چرا کامیون قبلی تا الان نرسیده بود؟
....
خوب پیاده بشید و دارو هارو با احتیاط خالی کنین منم برم اطلاع بدم
راننده:چشم
.
.
جینهو:/
خیلی درد داشتم ولی جوری نبود که نتونم تحملش کنم ، الانم وقت اینو نداشتم که بشینم ضد عفونیش کنم و ببندم ، حداقل به ۱۵ تا بخیه احتیاج داره ، چون نه کسی بود و نه وقتی بود برای این کار
با یه باند سطحی بستمش و لباسم و که چون خونی بود نپوشیدم و خداروشکر ی لباس زاپاس اورده بودم
اونو پوشیدم و رفتم به مریضا رسیدگی کنم
.
.
.
کوک:/
همه رفته بودن و من مونده بودم دلم اروم نمیگرفت پس راه افتادم به سمت اینچون ، لاقل یه کمکی میکنم
، توی امریکا ۲ سال پزشکی عمومی خوندم و چون دندونپزشکی رو دوست داشتم اونو ادامه دادم
ولی میتونم به خیلیا کمک کنم
الانم که تقریبا رسیده بودم ، خدایا این چه بلایی بود سر این مردمبیچاره اوردی اخه؟ وقتی خونه های تخریب شده رو میدیدم از درون اتیش میگرفتم ، این مردمی که خونه هاشون خراب شده چطوری زندگی میکنن؟
....
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل محوطه
چه اوضاعی بود واقعا ، اصلا نمیشد توصیفش کرد
چشم چشممیکردم که یکی از بچه هارو ببینم ولی هیچ خبری نبود ، خواستم برم چشمم افتاد به کانکسی که روس نوشته بود بیمارستان **** این که بیمارستان عموعه حتما یکی توش هست پس رفتم که سر بزنم
.
.
.
جینهو:/داشتم لباسمو میپوشیدم که دیدم در داره باز میشه سریع سوییشرتمو و برداشتمو از رو فرمم پوشیدم
کوک:کسی اینجا نیست؟
جینهو:کوک تویی؟
کوک:بههههه خواهر عزیز .
جینهو:اینجا چیکار میکنی؟
کوک:بابا اونور اصن حال نمیده گفتم بیام اینجا ی کمکی کنم لاقل هم حوصلم سر نره هم ی کمکی کرده باشم و هم پیش شما باشم
جینهو:خوب کردی بیا اینو بپوش*یه جلیقه بهش داد(جلیقه بیمارستان)*بعد بیا
کوک:اوکی ، راستی تو اینجایی چرا؟
جینهو:ه..هیچی خسته بودم گفتم ی زره استراحت کنم برم
کوک:اوکی
.
.
شوگا:/
بعد هماهنگ کردن با فرمانده رفتم که به بچه ها کنم کنم کلی ادم اینجا بودن که به پزشک نیاز داشتن
دیدم تهیونگ داره به بیمارا رسیدگی میکنه ، رفتم پیشش :
سلام داداش
ته:اع تویی؟سلام اینجا چیکار میکنی؟
شوگا:هیچی دارو اوردم گفتم بیام کمک کنم
ته:خوب کردی برو میش اون پیرمرده منم داره کارم تموم میشه
شوگا:جینهو کجاست؟
ته:نگران نباش الاناس که بیاد
شوگا:اوکی*رفت سر کارش*
.
.
کوک:/جینهو رفت منم خواستم لباسمو بپوشم که چشمم افتاد به لباس خونی
...
اینم ی پارت طولانی برای شما 😁🫂❤
بابت غلط املایی ها هم معذرت چون تند مینویسم اینطور میشه🥲
۶۶.۳k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.