پارت دوم
پارت دوم
دستمو گرفت و از اونجا رفتیم چندقیقه داشتیم راه میرفتم چیزی که دیدم متعجبم کرد دیدم اسا با یه چیزی تو دستش سمت معلم میاد به نظر من یه همستر بود یه موش
معلم تا اونو دید تو دستش فوری بردش داخل بعدشو نمیدونم دیگه
ا/ت: کوک تو هم دیدی
کوک: چیرو من هیچی ندیدم که
ا/ت: دست اسا یه چیزی بود که معلم تا دیدش بردش تو
کوک: به ما ربطی نداره بیا بریم سر کلاس
ا/ت: باشه
فقط فکرم مشقول اسا بود که اون چیز تو دستش دقیقا چه چیزی بود بیخیال شدمو با جونگکوک رفتیم سر کلاس معلم اومدو درسو داد و ما هم برای زنگمون رفتیم که ناهار بخوریم
نامرا رو دیدم سر کلاس بود اون همیشه با دوستاش میرفت ناهار میخواستم بهش بگم بیاد ولی منصرف شدم بعد چند دقیقه که من رقتم نامرا هم اومد ولی ندیدم بیاد سمت ناهار خوری بیخیال شدم و ناهارمو خوردم رفتیم سر کلاس درس که تموم شد زنگ مدرسه خورد و وسایلامو جمع کردم و راه افتادم سمت خونه
تا رسیدم از خسته گی رفتم تو اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت اصلا یه جوری خسته بودم نمیدونم چطور خوابم برد
دستمو گرفت و از اونجا رفتیم چندقیقه داشتیم راه میرفتم چیزی که دیدم متعجبم کرد دیدم اسا با یه چیزی تو دستش سمت معلم میاد به نظر من یه همستر بود یه موش
معلم تا اونو دید تو دستش فوری بردش داخل بعدشو نمیدونم دیگه
ا/ت: کوک تو هم دیدی
کوک: چیرو من هیچی ندیدم که
ا/ت: دست اسا یه چیزی بود که معلم تا دیدش بردش تو
کوک: به ما ربطی نداره بیا بریم سر کلاس
ا/ت: باشه
فقط فکرم مشقول اسا بود که اون چیز تو دستش دقیقا چه چیزی بود بیخیال شدمو با جونگکوک رفتیم سر کلاس معلم اومدو درسو داد و ما هم برای زنگمون رفتیم که ناهار بخوریم
نامرا رو دیدم سر کلاس بود اون همیشه با دوستاش میرفت ناهار میخواستم بهش بگم بیاد ولی منصرف شدم بعد چند دقیقه که من رقتم نامرا هم اومد ولی ندیدم بیاد سمت ناهار خوری بیخیال شدم و ناهارمو خوردم رفتیم سر کلاس درس که تموم شد زنگ مدرسه خورد و وسایلامو جمع کردم و راه افتادم سمت خونه
تا رسیدم از خسته گی رفتم تو اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت اصلا یه جوری خسته بودم نمیدونم چطور خوابم برد
۱۲۸
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.