پارت ۲۳ : حاکمان جهنم...
فلش بک به روز عید
جیهوپ : به خدا میشه با این کفشای دم در یه کفش فروشی زد بسه دیگه چقدر میایید آه
همه نشسته بودن و داشتن میوه میخوردن و حرف میزدن که شوگا داد کشید : ترو جون مادرتون دودیقه سکون کنید به احترام هم
زهرا خانم در حالی که تز این سکوت لذت میبرد آروم در گوش جونگ کوک گفت : مادر جون چته هر زیر لب غر غر میکنی
جونگ کوک : چمه تازه میپرسید چمه توی این یه رو فقط نرفتیم کشور همسایه عید و تبریک بیگم بعدشم دقیقا چرا باید مادربزرگ دوماد عمه ی شما اینجا باسه هان واسه چیییییی اصلا چرا
زهرا خانم : مادر این حرفا چی چی ی مگی دیگه عید خشیش به همینهمیناشه
جونگ کوک : ای من ریدم توی این عید
جین : هوییی من تورو اینطور تربیت کردم
تهیونگ : چی میگی حاجی من میخوام العان داد بکشم بگم این کیه دختر عمه ی ا.ت هی گه میخوره و هی زر میزنه جون ته پاشو برگردیم کره زهرا خانم اینا هم میبریم خب
ا.ت آروم اومد پیشه پسرا و جا باز کرد بینشون و نشست
و آروم باهاشون حرف زد و ازدم و ملیح میخندید
که عمه ی به فانوس و بی ناموس ا.ت گفت : ماشالله داداش ماشالله بل این دختر گنده کرده آند که مره میشینه بین پسرا مردم و خوش و بش مکنه
موندم فردا پس فردایی یکسی خواست بیاد بگیردش اونوقت میتونه این رفتار دخترت تحمل کنه
جونگ کوک : وا عمه ناموس جون این چه حرفی ا.ت عزیز دل هممونه بعدشم ما خیلی وقته اینجاییم ا.ت بهمون عادت کرده شما اگه خیلی دوست داری داماد آینده ا.ت دخترت رو شنبه نبره یکشنبه پس نیاره بگو اینقدر نچسب به داداش من با هاش لای نزنه و هی درباره خوبی های ازدواج خرف بزنه
عمه فانوس که حسابی ضایه شده بود دیگه هیچی نگفت
زهرا خانم : مادر این شنبه یکشنبه کجا یاد گرفتی تو
کوک : خودتون که همش به ا.ت میگین بدبخت اونی که تورو ببره شنبه بری یکشنبه ور دل خودمی
زهرا خانم : باسه مادر ولی اسم عمه خانم فانوسه نه ناموس
کوک : آهان یادم باشه بعدا زر اضافه زد دهنش رو گل بگیرن
جیهوپ : به خدا میشه با این کفشای دم در یه کفش فروشی زد بسه دیگه چقدر میایید آه
همه نشسته بودن و داشتن میوه میخوردن و حرف میزدن که شوگا داد کشید : ترو جون مادرتون دودیقه سکون کنید به احترام هم
زهرا خانم در حالی که تز این سکوت لذت میبرد آروم در گوش جونگ کوک گفت : مادر جون چته هر زیر لب غر غر میکنی
جونگ کوک : چمه تازه میپرسید چمه توی این یه رو فقط نرفتیم کشور همسایه عید و تبریک بیگم بعدشم دقیقا چرا باید مادربزرگ دوماد عمه ی شما اینجا باسه هان واسه چیییییی اصلا چرا
زهرا خانم : مادر این حرفا چی چی ی مگی دیگه عید خشیش به همینهمیناشه
جونگ کوک : ای من ریدم توی این عید
جین : هوییی من تورو اینطور تربیت کردم
تهیونگ : چی میگی حاجی من میخوام العان داد بکشم بگم این کیه دختر عمه ی ا.ت هی گه میخوره و هی زر میزنه جون ته پاشو برگردیم کره زهرا خانم اینا هم میبریم خب
ا.ت آروم اومد پیشه پسرا و جا باز کرد بینشون و نشست
و آروم باهاشون حرف زد و ازدم و ملیح میخندید
که عمه ی به فانوس و بی ناموس ا.ت گفت : ماشالله داداش ماشالله بل این دختر گنده کرده آند که مره میشینه بین پسرا مردم و خوش و بش مکنه
موندم فردا پس فردایی یکسی خواست بیاد بگیردش اونوقت میتونه این رفتار دخترت تحمل کنه
جونگ کوک : وا عمه ناموس جون این چه حرفی ا.ت عزیز دل هممونه بعدشم ما خیلی وقته اینجاییم ا.ت بهمون عادت کرده شما اگه خیلی دوست داری داماد آینده ا.ت دخترت رو شنبه نبره یکشنبه پس نیاره بگو اینقدر نچسب به داداش من با هاش لای نزنه و هی درباره خوبی های ازدواج خرف بزنه
عمه فانوس که حسابی ضایه شده بود دیگه هیچی نگفت
زهرا خانم : مادر این شنبه یکشنبه کجا یاد گرفتی تو
کوک : خودتون که همش به ا.ت میگین بدبخت اونی که تورو ببره شنبه بری یکشنبه ور دل خودمی
زهرا خانم : باسه مادر ولی اسم عمه خانم فانوسه نه ناموس
کوک : آهان یادم باشه بعدا زر اضافه زد دهنش رو گل بگیرن
۲.۸k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.