قانون اول 🔪 p29
فردا صبح
ویو ا.ت
با سر درد شدیدی از خواب بیدار شدم دیدم لباسای دیشبم تو تنم هست رفتم جلوی آینه چشمام خون افتاده بود و رنگم پریده بود یهو گوشه گردنم رو دیدم واتتتت جای کبودی چیه کم کم دیشب یادم اومد که یه پسر بوسم کرد و میا نذاشت منم ادامه بدم و برگردوندتم فا*ککککککک چه خاکی تو سرم کنم چقدر هم درد میکنه واییی بدبخت شدم رفت خداکنه نفهمن فا*ک به این شانسم ریدم تو شانسم یعنی
رفتم یه حموم و اودم لباس پوشیدم و موهام رو که بلند تر شده بود بستم و اومدم
رشد موهام عجیبه ۲ ماه نشده کوتاه کردم بلند شده زیاد نه ولی واقا غیر قابل باوری خیلی عجیبه که اینهمه زود بلند میشه موهام رو هم رنگ کرده بودم بستم و رفتم پایین نشستم سر سفره سلام کردم و بدون حرفی که بزنیم همه داشتیم میخوردیم زیر چشمی بهشون نگاه کردم دیدم فلیکس عصبیه یکم خوردم و پاشدم و جمع کردم و بعد یهو
جیمین:ا.ت بیا
ا.ت:ب..باشه
ذهن ا.ت
واییی بدبخت شدم نکنه از میا زیاد سوال پرسیدن و اون لو داده یا کبودی گردنم رو دیده باشن یا تعقیبم کرده باشن
فلیکس:ا.ت حواست کجاس؟
ا.ت:همی..همینجا
فلیکس دیروز رفته بودی بار؟
ا.ت: خب ا..اره
فلیکس:چرا اونهمه مست کردی؟
ا.ت:نمیدونم
فقط یکم عصبی بودم(زیر لب)
تهیونگ:خیلی نگرانت بودیم چرا همچین میکنی؟
ا.ت:ببخشید
ویو ا.ت
دیدم کوک داره با دقت نگام میکنه موهام رو بیشتر ریختم جلوی گردنم فک کنم ضایع بازی در آوردم که کوک فهمید فک کنم
کوک:بسه مگه قرار نبود برید سرکار هایی که دارید
جین:من و جی هوپ و شوگا و فلیکس و تهیونگ میریم شما ۳تا بمونید
اونا رفتن و فقط ما بودیم
جیمین :فک نکن کبودی گردنت رو ندیدیم
ا.ت:چی میگی جیمین چیزی نیس که
کوک:خر نیستیم
ا.ت:باشه تسلیم
جیمین:دیشب چه اتفاقی افتاد؟
(کلا عصبی بودن)
ا.ت:نمیدونم تنها چیزی که یادم نیاد زیاد نست کردم و یه پسر بوسم....
که کوک محکم کوبید به میز
ا.ت:چیشد؟
کوک:یه پسر بوست کرد(داد)
ا.ت:خب من نست بودم چیکار میکردم
جیمین:شانس آوردی میا بود وگرنه ممکن بود بلاهای بدی سرت بیاد (داد)
ا.ت:خب ...من مست کردم چیکار میکردم وقتی دوباره بهم خیانت شده
کوک:خیانت؟
ا.ت تازه فهمید چه سوتی ای داده
دستشو گذاشت جلوی دهنش و به معنی نه تکون داد
دستش که رو دهنش بود جای کبودی دیگه ای رو شکمش بود کوک عصبی گفت
کوک:اونی که رو شکمته چیه؟(عربده)
ویو ا.ت
با عربده ای که زد حتی جیمین هم یلحظه ترسید قلبم اومده بود تو دهنم کی رو شکمم مارک گذاشت اون عوضی آخه بدبختی دارما
ا.ت:راست میگم نمیدونم این یکی چیه
یادم نمیاد
کوک:وقتی تنبیهت کردم یادت میاد
ویو ا.ت
اومد نزدیک و دستشو آورد بالا که بزنه ولی محکم زد رو مبل
ا.ت:ببخشید
ویو ا.ت
کوک اومد چونمو محکم گرفت و سرمو آورد بالا و گفت
ویو ا.ت
با سر درد شدیدی از خواب بیدار شدم دیدم لباسای دیشبم تو تنم هست رفتم جلوی آینه چشمام خون افتاده بود و رنگم پریده بود یهو گوشه گردنم رو دیدم واتتتت جای کبودی چیه کم کم دیشب یادم اومد که یه پسر بوسم کرد و میا نذاشت منم ادامه بدم و برگردوندتم فا*ککککککک چه خاکی تو سرم کنم چقدر هم درد میکنه واییی بدبخت شدم رفت خداکنه نفهمن فا*ک به این شانسم ریدم تو شانسم یعنی
رفتم یه حموم و اودم لباس پوشیدم و موهام رو که بلند تر شده بود بستم و اومدم
رشد موهام عجیبه ۲ ماه نشده کوتاه کردم بلند شده زیاد نه ولی واقا غیر قابل باوری خیلی عجیبه که اینهمه زود بلند میشه موهام رو هم رنگ کرده بودم بستم و رفتم پایین نشستم سر سفره سلام کردم و بدون حرفی که بزنیم همه داشتیم میخوردیم زیر چشمی بهشون نگاه کردم دیدم فلیکس عصبیه یکم خوردم و پاشدم و جمع کردم و بعد یهو
جیمین:ا.ت بیا
ا.ت:ب..باشه
ذهن ا.ت
واییی بدبخت شدم نکنه از میا زیاد سوال پرسیدن و اون لو داده یا کبودی گردنم رو دیده باشن یا تعقیبم کرده باشن
فلیکس:ا.ت حواست کجاس؟
ا.ت:همی..همینجا
فلیکس دیروز رفته بودی بار؟
ا.ت: خب ا..اره
فلیکس:چرا اونهمه مست کردی؟
ا.ت:نمیدونم
فقط یکم عصبی بودم(زیر لب)
تهیونگ:خیلی نگرانت بودیم چرا همچین میکنی؟
ا.ت:ببخشید
ویو ا.ت
دیدم کوک داره با دقت نگام میکنه موهام رو بیشتر ریختم جلوی گردنم فک کنم ضایع بازی در آوردم که کوک فهمید فک کنم
کوک:بسه مگه قرار نبود برید سرکار هایی که دارید
جین:من و جی هوپ و شوگا و فلیکس و تهیونگ میریم شما ۳تا بمونید
اونا رفتن و فقط ما بودیم
جیمین :فک نکن کبودی گردنت رو ندیدیم
ا.ت:چی میگی جیمین چیزی نیس که
کوک:خر نیستیم
ا.ت:باشه تسلیم
جیمین:دیشب چه اتفاقی افتاد؟
(کلا عصبی بودن)
ا.ت:نمیدونم تنها چیزی که یادم نیاد زیاد نست کردم و یه پسر بوسم....
که کوک محکم کوبید به میز
ا.ت:چیشد؟
کوک:یه پسر بوست کرد(داد)
ا.ت:خب من نست بودم چیکار میکردم
جیمین:شانس آوردی میا بود وگرنه ممکن بود بلاهای بدی سرت بیاد (داد)
ا.ت:خب ...من مست کردم چیکار میکردم وقتی دوباره بهم خیانت شده
کوک:خیانت؟
ا.ت تازه فهمید چه سوتی ای داده
دستشو گذاشت جلوی دهنش و به معنی نه تکون داد
دستش که رو دهنش بود جای کبودی دیگه ای رو شکمش بود کوک عصبی گفت
کوک:اونی که رو شکمته چیه؟(عربده)
ویو ا.ت
با عربده ای که زد حتی جیمین هم یلحظه ترسید قلبم اومده بود تو دهنم کی رو شکمم مارک گذاشت اون عوضی آخه بدبختی دارما
ا.ت:راست میگم نمیدونم این یکی چیه
یادم نمیاد
کوک:وقتی تنبیهت کردم یادت میاد
ویو ا.ت
اومد نزدیک و دستشو آورد بالا که بزنه ولی محکم زد رو مبل
ا.ت:ببخشید
ویو ا.ت
کوک اومد چونمو محکم گرفت و سرمو آورد بالا و گفت
۱۵.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.