عشق دردسر ساز 2 پارت 1
*از زبان دامیان*
که یهو انیا و بکی رو دیدم
«زنگ تفریح» *از زبان دامیان*
3 تایی نشستیم و انیا گفت...
انیا:بله حتما
من:چی
قیافه انیا😐
قیافه بکی 😮
قیافه دامیان🧐
انیا:خب عروسی کی باشه
به محض شنیدن کلمه عروسی گفتم...
من:عمرا
و فرار کردم با خودم گفتم...
ذهن دامیان:تقصیر من بود که اونروز تصادف شد حالا تا از نظر خودم کاملا جبران نشه فقط باهاش دوست می مونم و تمام
ببخشید کوتاه شد به علت اینکه زیاد پست میزارم الان نزاشت زیاد بنویسم برا همین میزارم یکم بگذره بعد دوباره مینویسم
که یهو انیا و بکی رو دیدم
«زنگ تفریح» *از زبان دامیان*
3 تایی نشستیم و انیا گفت...
انیا:بله حتما
من:چی
قیافه انیا😐
قیافه بکی 😮
قیافه دامیان🧐
انیا:خب عروسی کی باشه
به محض شنیدن کلمه عروسی گفتم...
من:عمرا
و فرار کردم با خودم گفتم...
ذهن دامیان:تقصیر من بود که اونروز تصادف شد حالا تا از نظر خودم کاملا جبران نشه فقط باهاش دوست می مونم و تمام
ببخشید کوتاه شد به علت اینکه زیاد پست میزارم الان نزاشت زیاد بنویسم برا همین میزارم یکم بگذره بعد دوباره مینویسم
۲.۹k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.