The world of the police and mafia
The world of the police and mafia
پارت ¹⁰
رائون ویو
جونگکوک: ایییییییی
با صداش یه لحظه به خودم و طرز فکرم شک کردم سریع دویدم چراغو روشن کردم
رائون: چ.چی ا.اقای جئون "ترسیده"
جونگکوک: "اههه" تویی؟؟
رائون: پس میخواستین کی باشه چرا مثل دزدا میاین
جونگکوک: دخترهی پرو من اینو باید هه بگم، این چه کاری بود کردی، چاقو اینجا هه چیکار میکرد
رائون: خ.خب من چه بدونم شمایین، من واقعا معذرت میخوام بزارین کمکتون کنم
جونگکوک: لازم نیست برو خونه
رائون: نه مگه میزارم همینجوری برید
کمکش کردم و بردمش رو صندلی اتاقش نشوندمش، رفتم تو آشپزخونه (نکته: بچه ها شرکتشون مثلا یه آشپزخونهی کوچیک داره برای استراحت کارمندا) و از توی کابینت جعبهی کمک های اولیه رو آوردم، خواستم کتشو دربیارم
جونگکوک: عه داری هه چیکار میکنی
رائون: نمیشه که از روی لباس زخمتونو پانسمان کنم
با کمک خودش کتشو درآوردیم
رائون: ف.فقط اگه میشه باید پیرهنتونم در بیارم که عفونت نکنه "خجالت و اروم"
جونگکوک: اخ اوفف خیلی خب
تو موقعیت سختی بودم، منو اون با بالاتنهی برهنش توی یه شرکت تنها بودیم، شاید بتونم بگم واقعا دارم جذبش میشم، اون از همه لحاظ منحصر بفرده، اروم بازو شو با یه پد الکلی ضد عفونی میکردم، زخم سطحی ولی بزرگی رو روی دستش ایجاد کرده بودم و بابت این کارم واقعا عذاب وجدان داشتم
جونگکوک: آییییی، دزدم بود مگه پول باباتو بالا کشیده بود هه اینجوری حمله میکنی
رائون: ب.ببخشید
جونگکوک: اشکال نداره "لبخند"
اولین بارم بود لبخندشو میدیدم، اون همیشه با چهرهی جدی تو شرکت بود، میتونم بگم لبخندش با چهرهی بی نقصش هارمونی بی همتایی رو ایجاد کرده بود....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
پارت ¹⁰
رائون ویو
جونگکوک: ایییییییی
با صداش یه لحظه به خودم و طرز فکرم شک کردم سریع دویدم چراغو روشن کردم
رائون: چ.چی ا.اقای جئون "ترسیده"
جونگکوک: "اههه" تویی؟؟
رائون: پس میخواستین کی باشه چرا مثل دزدا میاین
جونگکوک: دخترهی پرو من اینو باید هه بگم، این چه کاری بود کردی، چاقو اینجا هه چیکار میکرد
رائون: خ.خب من چه بدونم شمایین، من واقعا معذرت میخوام بزارین کمکتون کنم
جونگکوک: لازم نیست برو خونه
رائون: نه مگه میزارم همینجوری برید
کمکش کردم و بردمش رو صندلی اتاقش نشوندمش، رفتم تو آشپزخونه (نکته: بچه ها شرکتشون مثلا یه آشپزخونهی کوچیک داره برای استراحت کارمندا) و از توی کابینت جعبهی کمک های اولیه رو آوردم، خواستم کتشو دربیارم
جونگکوک: عه داری هه چیکار میکنی
رائون: نمیشه که از روی لباس زخمتونو پانسمان کنم
با کمک خودش کتشو درآوردیم
رائون: ف.فقط اگه میشه باید پیرهنتونم در بیارم که عفونت نکنه "خجالت و اروم"
جونگکوک: اخ اوفف خیلی خب
تو موقعیت سختی بودم، منو اون با بالاتنهی برهنش توی یه شرکت تنها بودیم، شاید بتونم بگم واقعا دارم جذبش میشم، اون از همه لحاظ منحصر بفرده، اروم بازو شو با یه پد الکلی ضد عفونی میکردم، زخم سطحی ولی بزرگی رو روی دستش ایجاد کرده بودم و بابت این کارم واقعا عذاب وجدان داشتم
جونگکوک: آییییی، دزدم بود مگه پول باباتو بالا کشیده بود هه اینجوری حمله میکنی
رائون: ب.ببخشید
جونگکوک: اشکال نداره "لبخند"
اولین بارم بود لبخندشو میدیدم، اون همیشه با چهرهی جدی تو شرکت بود، میتونم بگم لبخندش با چهرهی بی نقصش هارمونی بی همتایی رو ایجاد کرده بود....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
۴.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.