پارت ۴
پارت ۴
جیمین: حالا هرکی سوالی داره بیاد از من بپرسه
یونگی: عام....خب...میشه اینجا یکم خوابید
جیمین: این سواله نه معلومه
یونگی: چقد شبیه جوجهای(با پوزخند)
جیمین: یا اینجا محل کاره هاااااا با رئیست اینجوری حرف میزنی گربهههه
جونگکوک زد زیر خنده
یونگی: من کجام شبیه گربهست
جیمین: حالا هرچی بلاخره هستی که میگم(با پوزخند گفت رفت بیرون)
کوک: گربه
یونگی: یا کوکککککک میکشمت
داشتن دنبال هم میدوییدن که کوک خورد به یچیز نرم
کوک: اخخخ.....یا جلوتو...که با ته روبه رو شد
ته: عام فک کنم که شما بابد جلوتو نگا کنی کوچولو(بم)
کوک: عااا....ببخشید آقای کیم(خجالت)
یونگی: فک کنم من باید رفع زحمت کنم(خنده)
کوک: تو باز شروع کردی(عصبی ولی کیوت)
ته: فک کنم شما باید بیای دفتر من
کوک: یاخدا چیکار کردم من که معذرت خواهی کردم
ته: آه بیا دیگه کارت دارم
کوک: چشم
رفتن داخل اتاق ته
ته: خب آقای جئون شما فک کنم قوانینو میدونی ولی بازم داخل شرکت بدو بدو میکنی هوم(به شدت بممم)
کوک: خب اگه نمیدوییدم الان مرده بودم و داخل اتاق شما نبودم(خیلی خیلی کیوت)
ته: چرا؟؟؟؟
کوک: آه مگهنمیدونی یونگی از جیمین خوشش میاد و منم سربه سرش......(یهو جلو دهنشو گرفت)
ته: چی؟؟؟
کوک: هیچی
ته کوک رو به دیوار چسبوند و به چشای تیلهای پسر چشم دوخت دو انگشت فقط با کوک فاصله داشت
کوک: نگا کن تهیونگ بین خودمون بمونها باشه باید قول بدی
ته: قول میدم به کسی نگم به من بگو
کوک: ببین یونگی با همه شوخی نمیکنه فقط کسایی که دوس داره شوخی میکنه و به نظرش کیوت میان و الان به جیمین همچین کسی داره تهیونگگگ(با ذوق)
ته: تو الان به من گفتی تهیونگ (خوشحال)
کوک: چیزه نه ببخشید آقای کیم
یونگی داشت از پشت در گوش میکرد که جیمین اومد
جیمین: داری چیکار میکنی گربه
یونگی: خفه شو جوجه بیا گوش کن
جیمین: مگه کی داخل اتاق تهیونگه
یونگی: کوک
جیمین: میگم یه کاسهاس زیر نیم کاسهست
داشتن گوش میکردن که در باز شد و کوک اومد بیرون
کوک: شما اینجا چیکار میکنین
جیمین: بخدا من الان اومدم گربه یک ساعت داره گوش میده(با خجالت)
یونگی: جوجه تو همیشه انقد آدمو لو میدی
که تهیونگ اومد با دیدنشون تعجب کرد
جیمین و یونگی فرار کردن
ته: اینجا چه خبره
کوک: اینا الان یه ساعت دارن به حرفامون گوش میدن
ته: چی؟
کوک: همین دیگه
ته: اوک فرشته کوچولو
کوک قلبش انقد تند میزد که فک میکرد الان از سینش درمیاد............
الان دوباره براتون میزارم
جیمین: حالا هرکی سوالی داره بیاد از من بپرسه
یونگی: عام....خب...میشه اینجا یکم خوابید
جیمین: این سواله نه معلومه
یونگی: چقد شبیه جوجهای(با پوزخند)
جیمین: یا اینجا محل کاره هاااااا با رئیست اینجوری حرف میزنی گربهههه
جونگکوک زد زیر خنده
یونگی: من کجام شبیه گربهست
جیمین: حالا هرچی بلاخره هستی که میگم(با پوزخند گفت رفت بیرون)
کوک: گربه
یونگی: یا کوکککککک میکشمت
داشتن دنبال هم میدوییدن که کوک خورد به یچیز نرم
کوک: اخخخ.....یا جلوتو...که با ته روبه رو شد
ته: عام فک کنم که شما بابد جلوتو نگا کنی کوچولو(بم)
کوک: عااا....ببخشید آقای کیم(خجالت)
یونگی: فک کنم من باید رفع زحمت کنم(خنده)
کوک: تو باز شروع کردی(عصبی ولی کیوت)
ته: فک کنم شما باید بیای دفتر من
کوک: یاخدا چیکار کردم من که معذرت خواهی کردم
ته: آه بیا دیگه کارت دارم
کوک: چشم
رفتن داخل اتاق ته
ته: خب آقای جئون شما فک کنم قوانینو میدونی ولی بازم داخل شرکت بدو بدو میکنی هوم(به شدت بممم)
کوک: خب اگه نمیدوییدم الان مرده بودم و داخل اتاق شما نبودم(خیلی خیلی کیوت)
ته: چرا؟؟؟؟
کوک: آه مگهنمیدونی یونگی از جیمین خوشش میاد و منم سربه سرش......(یهو جلو دهنشو گرفت)
ته: چی؟؟؟
کوک: هیچی
ته کوک رو به دیوار چسبوند و به چشای تیلهای پسر چشم دوخت دو انگشت فقط با کوک فاصله داشت
کوک: نگا کن تهیونگ بین خودمون بمونها باشه باید قول بدی
ته: قول میدم به کسی نگم به من بگو
کوک: ببین یونگی با همه شوخی نمیکنه فقط کسایی که دوس داره شوخی میکنه و به نظرش کیوت میان و الان به جیمین همچین کسی داره تهیونگگگ(با ذوق)
ته: تو الان به من گفتی تهیونگ (خوشحال)
کوک: چیزه نه ببخشید آقای کیم
یونگی داشت از پشت در گوش میکرد که جیمین اومد
جیمین: داری چیکار میکنی گربه
یونگی: خفه شو جوجه بیا گوش کن
جیمین: مگه کی داخل اتاق تهیونگه
یونگی: کوک
جیمین: میگم یه کاسهاس زیر نیم کاسهست
داشتن گوش میکردن که در باز شد و کوک اومد بیرون
کوک: شما اینجا چیکار میکنین
جیمین: بخدا من الان اومدم گربه یک ساعت داره گوش میده(با خجالت)
یونگی: جوجه تو همیشه انقد آدمو لو میدی
که تهیونگ اومد با دیدنشون تعجب کرد
جیمین و یونگی فرار کردن
ته: اینجا چه خبره
کوک: اینا الان یه ساعت دارن به حرفامون گوش میدن
ته: چی؟
کوک: همین دیگه
ته: اوک فرشته کوچولو
کوک قلبش انقد تند میزد که فک میکرد الان از سینش درمیاد............
الان دوباره براتون میزارم
۵.۶k
۰۸ آذر ۱۴۰۳