اگه عاشقم بودی / If you loved me
part; 7
شب عروسی جنی، تهیونگ
لباس عروسمو پوشیده بودم.. مکاپیستا داشتن میکاپم میکردن.. فکر اینک داشتم با اون تجاووز گر ازدواج میکردم دیوونم میکرد.. ولی بالاخره قرار نیست یه زندگی عاشقانه داشته باشیم.. این زندگی که من دارم چیزی بیشتر از ازدواج اجباری اونم به خاطر سحام های بابام نبود..
با صدای میکاپ ارتیس به خودش اومد
تموم شد
+ممنون
خاهش میکنم
کیم تهیونگ:
کُت و شلوار مشکیشو پوشیده بود الان دیگه وقتش بود که بره به تالار.. به سمت تالار حرکت کرد و پشت در ایستاد
با دری که باز شد به سمت جنی حرکت کرد و
به جنی رسید..
جناب کیم تهیونگ ایا مایل هستین بدون هیچ اجباری همسر سرکار خانم جنی کیم بشین؟
-بله
سرکار خانم جنی کیم ایا مایل هستین بدون هیچ اجباری همسر جناب اقای کیم بشین؟
+بله
بله رو با حرص گفت و نفس عمیقی کشید
خب لطفا همدیگر رو ببوسین تا نشان دهنده ی عشق شما به همه باشه
جنی به سمت تهیونگ چرخید تهیونگ هم یه دستشو روی گونه ی جنی گذاشت و انگشتشو روی لبای جنی کشید.. میتونست حرص رو توی چشمای جنی ببینه لب هاشو نزدیک برد و روی لب های توت فرنگی طعم جنی گذاشت.. خیلی دل تنگ اون طعم بود مک عمیقی ازش کشید و ازش جدا شد
بسیار خب میتونین از تالار خارج شین.. جنی دستشو دور دست تهیونگ حلقه کرد و به سمت در تالار حرکت کرد.. همه ی مهمونا براشون دست میزدن
از تالار خارج شدن و بعد از کلی عکس گرفتن به سمت ماشین رفتن..
سکوت عمیقی بینشون ایجاد شده بود که صدای هق جنی سکوت رو شکست.. تهیونگ زد بغل
-گریه میکنی
جنی اشکاشو پاک کرد و با صدای نازکی جواب داد
+نه..
-جنی تو هنوز اون کینه ی لعنتی رو به دلـ....
نزاشت تهیونگ حرفشو کامل بزنه
+خفه شو.. هرچقدر هم به من نزدیک بشی من نمیتونم اون کینه رو فراموش کنم.. فهمیدی؟
-جنی من مست بودم
+ببند گالرو
تهیونگ دوباره ماشین رو روشن کرد و به سمت خونه حرکت کرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان پارت 7
شرط:
8 کامنت
10 لایک
شب عروسی جنی، تهیونگ
لباس عروسمو پوشیده بودم.. مکاپیستا داشتن میکاپم میکردن.. فکر اینک داشتم با اون تجاووز گر ازدواج میکردم دیوونم میکرد.. ولی بالاخره قرار نیست یه زندگی عاشقانه داشته باشیم.. این زندگی که من دارم چیزی بیشتر از ازدواج اجباری اونم به خاطر سحام های بابام نبود..
با صدای میکاپ ارتیس به خودش اومد
تموم شد
+ممنون
خاهش میکنم
کیم تهیونگ:
کُت و شلوار مشکیشو پوشیده بود الان دیگه وقتش بود که بره به تالار.. به سمت تالار حرکت کرد و پشت در ایستاد
با دری که باز شد به سمت جنی حرکت کرد و
به جنی رسید..
جناب کیم تهیونگ ایا مایل هستین بدون هیچ اجباری همسر سرکار خانم جنی کیم بشین؟
-بله
سرکار خانم جنی کیم ایا مایل هستین بدون هیچ اجباری همسر جناب اقای کیم بشین؟
+بله
بله رو با حرص گفت و نفس عمیقی کشید
خب لطفا همدیگر رو ببوسین تا نشان دهنده ی عشق شما به همه باشه
جنی به سمت تهیونگ چرخید تهیونگ هم یه دستشو روی گونه ی جنی گذاشت و انگشتشو روی لبای جنی کشید.. میتونست حرص رو توی چشمای جنی ببینه لب هاشو نزدیک برد و روی لب های توت فرنگی طعم جنی گذاشت.. خیلی دل تنگ اون طعم بود مک عمیقی ازش کشید و ازش جدا شد
بسیار خب میتونین از تالار خارج شین.. جنی دستشو دور دست تهیونگ حلقه کرد و به سمت در تالار حرکت کرد.. همه ی مهمونا براشون دست میزدن
از تالار خارج شدن و بعد از کلی عکس گرفتن به سمت ماشین رفتن..
سکوت عمیقی بینشون ایجاد شده بود که صدای هق جنی سکوت رو شکست.. تهیونگ زد بغل
-گریه میکنی
جنی اشکاشو پاک کرد و با صدای نازکی جواب داد
+نه..
-جنی تو هنوز اون کینه ی لعنتی رو به دلـ....
نزاشت تهیونگ حرفشو کامل بزنه
+خفه شو.. هرچقدر هم به من نزدیک بشی من نمیتونم اون کینه رو فراموش کنم.. فهمیدی؟
-جنی من مست بودم
+ببند گالرو
تهیونگ دوباره ماشین رو روشن کرد و به سمت خونه حرکت کرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان پارت 7
شرط:
8 کامنت
10 لایک
۵.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.