part¹³
part¹³
قرار در شرکت 🖇️
کوک:خوب....این دختره اسمش ساناست دوست دوران دبیرستانمه ازم خواست بهش بکس یاد بدم...منم مجبور شدم چون حوصلشو نداشتم قبول کردم تا دست از سرم برداره....
لونا: آها....اخیش(کلمه ی آخر تو دلش گفت)
کوک:راستی...لونا...مگه تو کلی کار نداشتی...
لونا:وااااااااای.....یادمممم رفته بود....بدو بریم
کوک:گوشام کر شد آروم تر
لونا:اصلا همششش تقصیر توعه...
کوک:ها....الان شد تقصیر من .... جنابعالی بودی که اومدی دنبال من...
لونا:خوب دیگه.....بدو بریم
کوک:وایستا
لونا:برو پیش سانا جونت من با ماشین خودم میرم خداحافظ (بعد سریع رفت)
کوک:هوففف
کوک میره پیش سانا
کوک:سانا یه کاری واسم پیش اومده من باید برم خودت یه جوری بر گرد
سانا:باشه
__________________________
ویو لونا
بعد یه ربع رسیدم شرکت سریع رفتم تو اتاق تا کارام انجام بدم که بعد چند دقیقه کوک وارد اتاق شد وگفت
کوک:لونا خانم شما الان باید لباس و مدل مو طرح صحنه وکلی کار دیگه رو واسه عکاسی پس فردا انجام بدی و طراحی کنی چون که از اونجایی که هیچ طراحی رو قبول نداری خودتم طراحی دیگه الآنم عجله داریم زود باش....
لونا:اما....من کارام مونده.....کارای شرکت
کوک:میخواستی نیفتی دنبال من بعدشم فردام قرار بریم منطقه عکاسی که تو جنگله رو انتخاب کنیم....من وتو
لونا:پس من اینا رو چیکارکنم
کوک:نگران نباش.....من و ته وسونا بهت کمک میکنیم فردا بعد از انتخاب محل عکاسی میریم خونه ی من کارا رو انجام میدیم چطوره
ویو لونا
از شدت خوشحالی رفتم پریدم بغلش متوجه شدم چه کار کردم سریع جدا شدم درسته باهم دوستیم ولی تا حالا یه بارهم تا همین الان همو بغل نکردیم ....گفتم
لونا:ببخشید
کوک:عیب نداره....خوب دیگه...حالا طراحی کن...
لونا :باشه
______________________
پرش زمانی ۵ساعت بعد
لونا:اخیش
کوک:تموم شد
لونا :اره
کوک:میخوای برسونمت
لونا:نه خودم میرم
کوک:پس لوکیشن خونت رو بفرست فردا میام دنبالت بریم جنگل....
لونا:باشه
بعدشم رفتن خونه هاشون خوابیدن
_____________________________
پرش زمانی صبح
ویو کوک
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
کوک:خوب....این دختره اسمش ساناست دوست دوران دبیرستانمه ازم خواست بهش بکس یاد بدم...منم مجبور شدم چون حوصلشو نداشتم قبول کردم تا دست از سرم برداره....
لونا: آها....اخیش(کلمه ی آخر تو دلش گفت)
کوک:راستی...لونا...مگه تو کلی کار نداشتی...
لونا:وااااااااای.....یادمممم رفته بود....بدو بریم
کوک:گوشام کر شد آروم تر
لونا:اصلا همششش تقصیر توعه...
کوک:ها....الان شد تقصیر من .... جنابعالی بودی که اومدی دنبال من...
لونا:خوب دیگه.....بدو بریم
کوک:وایستا
لونا:برو پیش سانا جونت من با ماشین خودم میرم خداحافظ (بعد سریع رفت)
کوک:هوففف
کوک میره پیش سانا
کوک:سانا یه کاری واسم پیش اومده من باید برم خودت یه جوری بر گرد
سانا:باشه
__________________________
ویو لونا
بعد یه ربع رسیدم شرکت سریع رفتم تو اتاق تا کارام انجام بدم که بعد چند دقیقه کوک وارد اتاق شد وگفت
کوک:لونا خانم شما الان باید لباس و مدل مو طرح صحنه وکلی کار دیگه رو واسه عکاسی پس فردا انجام بدی و طراحی کنی چون که از اونجایی که هیچ طراحی رو قبول نداری خودتم طراحی دیگه الآنم عجله داریم زود باش....
لونا:اما....من کارام مونده.....کارای شرکت
کوک:میخواستی نیفتی دنبال من بعدشم فردام قرار بریم منطقه عکاسی که تو جنگله رو انتخاب کنیم....من وتو
لونا:پس من اینا رو چیکارکنم
کوک:نگران نباش.....من و ته وسونا بهت کمک میکنیم فردا بعد از انتخاب محل عکاسی میریم خونه ی من کارا رو انجام میدیم چطوره
ویو لونا
از شدت خوشحالی رفتم پریدم بغلش متوجه شدم چه کار کردم سریع جدا شدم درسته باهم دوستیم ولی تا حالا یه بارهم تا همین الان همو بغل نکردیم ....گفتم
لونا:ببخشید
کوک:عیب نداره....خوب دیگه...حالا طراحی کن...
لونا :باشه
______________________
پرش زمانی ۵ساعت بعد
لونا:اخیش
کوک:تموم شد
لونا :اره
کوک:میخوای برسونمت
لونا:نه خودم میرم
کوک:پس لوکیشن خونت رو بفرست فردا میام دنبالت بریم جنگل....
لونا:باشه
بعدشم رفتن خونه هاشون خوابیدن
_____________________________
پرش زمانی صبح
ویو کوک
اسکی ممنوع ❌
۴.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.