دوتا برادر مافیا p5

____________________


+ چیشدی خوبی
\ نه هم( بیهوش شد)
& ببریدش رو تختش
+ بردنش لباسشو عوض کردیم بعد زخماشو پانسمان کردیم یه دمنوش درست کردیم که باهوش اومد بخوره بالاخره بعد ۲ ساعت اروم اروم بهوش اومد اروم بهش دادیم نمیتونست بخوره بچه بدبخت خودمون به قاشق بهش دادیم ( به درک🙄)
& ای وای ساعت۸:۱ پاشید بریم غذا درست کنیم پاشید
+ رفتیم غذا درست کنیم غذا درست کردن ساعت ۸:۲۳ طول کشید چیدنش روی میز تا ۷:۲۹ طول کشید ساعت۸:۳۴ اومدن واسه خوردن غذا
= همه برید
( همه رفتن)
= تهیونگ
/ هوم
= اون جانگ رو نابود کردی
/ اره
= پسرش چی یه پسر داشت
/ پسر اره کشتمش
= پسر سومین چی
/ سومی؟
= اره گمشده بود
/ نه ولی میکشمش
= اوکی راستی فردا مهمانی خانم پارک هست
/ اره میدونم
= ولی باید با دوست دخترامون بریم همه با زوج هاشون میان
/ ماکه دوست دختر نداریم

( ات درحال رد شدن که بره گلارو آب بده)

/ اهای وایسا( سرد)
+ من
= نه پس من( سرد)
+ ب.. بله
\ یه مهمونی هست فردا هست ساعت ۵:۳ و تو باید به عنوان دوست دختر ما داخل این مهمونی بیای
+ من اخه قربان من فردا
= ساکت همین که گفتیم


پارت بعدی هم امروز میزارم

لایک کامنت فالو فراموش نشه

❌ هشدار❌

این داستان تخیلی.