رویای من پارت 10
سوار اورژانس شدیم و راه افتادیم
دست این سوک رو گرفتم و گفتم
خوب میشی؛ نگران نباش
پرستار توی اورژانس به دستش سرم زد تا
برسیم بیمارستان
بعد از 2,3 دقیقه رسیدیم بیمارستان
از قبل براش جا اماده کرده بودن
و رفت اتاق مخصوصش
دکتر رفت داخل
منو جونگهی از بیرون اتاق این سوک رو میدیدیم
کوک: اون حتما تا الان خیلی سختی کشیده
جونگهی: نگران نباش ی ضعفه
بعد از چند دقیقه دکتر اومد بیرون
کوک: اقای دکتر حالش چطوره؟
دکتر: خوبه فعلا ولی ضعف داشته و بهش شوک شدیدی وارد شده
جونگهی: تا کی باید بیمارستان بمونه؟
دکتر فعلا ی 5 ساعتی باید بمونه یخاطر شوکش تا ببینیم چی میشه
ی تعظیمی کردیم و از دکتر تشکر کردیم
کوک:آآآآ دکتر ببخشید میتونم برم ببینمش ؟
دکتر: اره الاناس که بهوش بیاد
کوک: چشم. بازم ممنون
دکتر رفت
کوک : تو فعلا نیا( روبه جونگهی )
جونگهی: اما میخوا...
کوک: اخه اما ولی نداریم چند لحظه صبر کن
جونگهی: ... ( نگاهی با اخم )
وارد اتاق شدم...
کپی ممنوع❌
دست این سوک رو گرفتم و گفتم
خوب میشی؛ نگران نباش
پرستار توی اورژانس به دستش سرم زد تا
برسیم بیمارستان
بعد از 2,3 دقیقه رسیدیم بیمارستان
از قبل براش جا اماده کرده بودن
و رفت اتاق مخصوصش
دکتر رفت داخل
منو جونگهی از بیرون اتاق این سوک رو میدیدیم
کوک: اون حتما تا الان خیلی سختی کشیده
جونگهی: نگران نباش ی ضعفه
بعد از چند دقیقه دکتر اومد بیرون
کوک: اقای دکتر حالش چطوره؟
دکتر: خوبه فعلا ولی ضعف داشته و بهش شوک شدیدی وارد شده
جونگهی: تا کی باید بیمارستان بمونه؟
دکتر فعلا ی 5 ساعتی باید بمونه یخاطر شوکش تا ببینیم چی میشه
ی تعظیمی کردیم و از دکتر تشکر کردیم
کوک:آآآآ دکتر ببخشید میتونم برم ببینمش ؟
دکتر: اره الاناس که بهوش بیاد
کوک: چشم. بازم ممنون
دکتر رفت
کوک : تو فعلا نیا( روبه جونگهی )
جونگهی: اما میخوا...
کوک: اخه اما ولی نداریم چند لحظه صبر کن
جونگهی: ... ( نگاهی با اخم )
وارد اتاق شدم...
کپی ممنوع❌
۱۱.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.