پارت174
#پارت174
شیطونکِ بابا🥺💜
دماغمو کشیدم بالا و گفتم:
_ من باید همین امشب از اینجا فرار کنم کیانا
امشب شلوغه پس بین مهمونا میتونم یه جوری رد شم
کیانا حرفم هینی کشید و دستشو گذاشت روی لبم
+ هیشش دیونه شدی مگه؟؟ با این چیزایی که ازش این روانی تعریف کردی اگه بفهمه فرار کردی سرتو میبره
_ فدای سرم
اینجام بمونم فرقی نداره چون آخرش خودمو میکشم کیانا
+ باشه کمکت میکنم
ولی به بعدش فک کردی تو؟؟ این دیگه الان شوهرته رسما ، دوست پسرت که نیست
در ثانی وقتی بابات تردت کرده چجوری میخوای برگردی تو اون خونه؟؟
کلافه پوست لبمو کندم و گفتم:
_نمیدونم. فقط دوسدارم از اینجا فرار کنم
+ یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟؟
_ چیه بگو
+ حالا درسته پسره یکم وحشیه و دست بزن داره
ولی عوضش پولداره خره....
به جای اینکه برگردی به اون زندگی معمولیت میتونی اینجا عشقو حال کنی
بعدشم خودت میگی دوست داره...
_ من ریدم تو این دوسداشتنش کیان ، ولم کن بابا دلت خوشه. کمکم میکنی یا نه؟!
+ من نوکرتم هستم. چیکار باید انجام بدم؟؟
_ باید اول از شر این لباسا خلاص شم
صبر کن....
به سمت میز ارایش رفتم و بعد اینکه صورتمو با آرایش پاکن تمیز کردم ، لباسمو در آوردم
تو همین مابین ، در هم به صدا در اومد که با استرس زُل زدم به کیانا
کیانا به سمت در رفت و گفت :
_ کیه؟؟!!
شیطونکِ بابا🥺💜
دماغمو کشیدم بالا و گفتم:
_ من باید همین امشب از اینجا فرار کنم کیانا
امشب شلوغه پس بین مهمونا میتونم یه جوری رد شم
کیانا حرفم هینی کشید و دستشو گذاشت روی لبم
+ هیشش دیونه شدی مگه؟؟ با این چیزایی که ازش این روانی تعریف کردی اگه بفهمه فرار کردی سرتو میبره
_ فدای سرم
اینجام بمونم فرقی نداره چون آخرش خودمو میکشم کیانا
+ باشه کمکت میکنم
ولی به بعدش فک کردی تو؟؟ این دیگه الان شوهرته رسما ، دوست پسرت که نیست
در ثانی وقتی بابات تردت کرده چجوری میخوای برگردی تو اون خونه؟؟
کلافه پوست لبمو کندم و گفتم:
_نمیدونم. فقط دوسدارم از اینجا فرار کنم
+ یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟؟
_ چیه بگو
+ حالا درسته پسره یکم وحشیه و دست بزن داره
ولی عوضش پولداره خره....
به جای اینکه برگردی به اون زندگی معمولیت میتونی اینجا عشقو حال کنی
بعدشم خودت میگی دوست داره...
_ من ریدم تو این دوسداشتنش کیان ، ولم کن بابا دلت خوشه. کمکم میکنی یا نه؟!
+ من نوکرتم هستم. چیکار باید انجام بدم؟؟
_ باید اول از شر این لباسا خلاص شم
صبر کن....
به سمت میز ارایش رفتم و بعد اینکه صورتمو با آرایش پاکن تمیز کردم ، لباسمو در آوردم
تو همین مابین ، در هم به صدا در اومد که با استرس زُل زدم به کیانا
کیانا به سمت در رفت و گفت :
_ کیه؟؟!!
۵.۳k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.