پارت ۳🍷🖤
پارت ۳🍷🖤
وقتی دکتر لی اومد
گفت :
+ حالش خوب نیست ... بدنش ضعیفه
- خوب چیکار کنم ؟
+ کتکش نزنید ...
- اوکی شاید بتونم
رفتم پیش ا.ت و کنارش نشستم
دستاش رو گرفتم و نوازش کردم
سرم رو گذاشتم رو دستاش ..... که تکون خورد
وقتی نگاش کردم چشماش به پنجره بیرون بود
داشت زیر لب یه چیزی میگفت ولی چیزی نشنیدم
- بیب بیدار شدی ؟
+.........
- ببخشید عزیزم
+..........
- استراحت کن یذره حالت بده
داشتم میرفتم که ا.ت شروع کرد به گریه کردن
جیمین ویو
وقتی ا.ت گریه میکرد دلم واسش ریش ریش میشد
بهش گفتم چی شده
ا.ت جواب داد ......
بد جایی کات کردم نه؟🗿💅🏻
خواستم بگم شرط نداریم
فردا یه پارت دیگه آپلود میکنم ✨ 🙂
دوستون دارم !
وقتی دکتر لی اومد
گفت :
+ حالش خوب نیست ... بدنش ضعیفه
- خوب چیکار کنم ؟
+ کتکش نزنید ...
- اوکی شاید بتونم
رفتم پیش ا.ت و کنارش نشستم
دستاش رو گرفتم و نوازش کردم
سرم رو گذاشتم رو دستاش ..... که تکون خورد
وقتی نگاش کردم چشماش به پنجره بیرون بود
داشت زیر لب یه چیزی میگفت ولی چیزی نشنیدم
- بیب بیدار شدی ؟
+.........
- ببخشید عزیزم
+..........
- استراحت کن یذره حالت بده
داشتم میرفتم که ا.ت شروع کرد به گریه کردن
جیمین ویو
وقتی ا.ت گریه میکرد دلم واسش ریش ریش میشد
بهش گفتم چی شده
ا.ت جواب داد ......
بد جایی کات کردم نه؟🗿💅🏻
خواستم بگم شرط نداریم
فردا یه پارت دیگه آپلود میکنم ✨ 🙂
دوستون دارم !
۳.۷k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.