×قسمت یازدهم×پارت سه
×قسمت یازدهم×پارت سه
هیچکس حرف نمیزد
پاکان دستشو از ماشین بیرون کرده بود و من میتونستم نیاز مبرمشو به سیگار از توی چشماش بخونم
نمیدونم چرا نمیتونستم درکش کنم
اره خب
حق داره
شاید خیلی ترنمو دوست داشت ، ولی این دلیل نمیشه که اینده خودشو واسه کسی که ندارتش و ماله اون نیست خراب کنه
البته من سرزنششم میکنم
اخه به نظر من اون میتونست تا جایی که میتونست واسه نگه داشتن ترنم تلاش کنه
تو عشق که غرور معنی نمیده
هیچی نمیتونه جلوی تزریق عشق دوتا عاشقو بگیره غیر از مرگ
حتی اگه همه دنیا مانعشون بشن
ولی این درمورد ترنم و پاکان صدق نمیکرد
اخه ترنم یه عاشق واقعی نبود
اما بازم نمیتونستم خودمو راضی کنم که سیگار کشیدن پاکان بخواد نبود ترنمو جبران کنه
انقدر توی افکارم غرق بودم که خودمم تعجب کردم
ماشینایی که داشتن دنبالمون میومدن همه جیغ و داد میکردن
پنجره هاشون پایین و صدای ضبطشون تا ته بالا بود
بیچاره میلاد و سمیرا..باید با ما اینجا توی این بت کده بمونن
باز فکر دل درد و ...به سرم زد
باید یه کاریش بکنم
اگه بتونم به سمیرا بگم خوب میشه
ولی اخه پارک داروخونش کجا بود !؟
نمیتونم به پاکان بگم که بره داروخونه بعد سمیرا بره برام بخره
اینجوری که ضایس
پووووف
سرمو به بالشت صندلی تکیه زدم
ضبط اهنگ ارومی میخوند و من با هر چیز غمگینی قضیه ترنم و پاکانو به یاد می اوردم
نمیدونم چرا اینکه پاکان هنوز بهش حسی داشت منو اذیت میکرد
بیخیال شدم و سعی کردم تو سکوت ارامش پیدا کنم
_ایدا تو مدرسه جدید خوش میگذره بت !؟
چشمامو باز کردم
انگار فقط دلم میخواس یکی ازم اینو بپرسه تا حرفای دلمو هوار کنم سرش
_این سواله که میکنی سمیرا!؟
حالم به هم میخوره از حیاطش از کلاس و سالناش
از معلم و مدیر و دانش اموزاش
همشون گند اخلاق و عجیبن
همه همکلاسیام عجیبن
هیچ کدوم بلد نیسن فحش بدن
هی به هم میگن عزیزم عشقم گلم مهربونم
ینیا
انقده نچسبن
هیچکدوم روی دیوار مدرسه نقاشی نمیکشن
معلمارو مسخره نمیکنن
تازه از همه بدتر
انقده پاستوریزه و خرن که تقلبم نمیکنن
منم که یه بار تقلب کردم این شامپانزه رفت به مدیرمون گف بیچارم کرد
سمیرا و میلاد از حرفام به خنده افتاده بودن
خنده کوچیکی هم گوشه لب پاکان بود
پاکان گفت:تقصیر خودت بود
وگرنه من اصولا کسیو اذیت نمیکنم
_برو بابا...سمیرا خیلی با این تهرانیا گرم نگیر
اصن همشون یجوره عجیبی مزخرفه حال به هم زنن
میلاد زد زیر خنده
پاکان طلبکار گف :پس من حتما بچه ناف علی ابادم که انقد راحت به تهرانیا بد میگی!!!
_جدی !؟ من همش میگم چرا قیافت انقد عجیب غریبه ..بگو بچه علی ابادی..کجا هس حالا !؟
_یه جایی بالا تر از طرفای خونه شما..
_ینی میخوای بگی شهر ما از یه روستا هم کمتره !؟
_حتما دیگه
_برو گمــــــــشو پاکان
میلاد رو به پاکان گف :ما تو روستامون یه رسم خوب داریم
جیغ زدم :میلاد ما که روستایی نیسیم
به حرفم اصن توجه نکرد
پاکان پرسید : چی ؟؟
میلاد گف:اینکه غرور تو مراممون نیس..دلمونم نمیخواد از کسی کینه به دل بگیریم..
بعد اروم شونه پاکانو فشار داد و گفت:حتی اگه همش یه بازیه مواظب دختر عموی یکی یدونه من باش رفیق
پاکان دستشو گذاشت روی دست میلاد و گفت :ایول به رسمتون که ایول داره خدایی..حواسم به این دخترعموی یکی یدونت هس داداش..درضمن..نامردم اگه نیام روستاتون سر بزنم..
سمیرا داشت میخندید
جیغ زدم :میلاد تو چرا انقد مهربونی اخه دورت بگردم ؟؟ پاکان چپ چپ بهم نگاه کرد که خنده رو لبم ماسید
ارزو و میلاد هنوز داشتن بهمون میخندیدن
میلاد گفت:الان که دیگه قرار نیست نقش بازی کنید که پاکان غیرتی میشه
پاکان خیلی جدی گفت :نقش بازی نکردم
تعجب کردم از حرفش
میلاد پرسید :دلیلی نداره که وقتی نقش بازی نمیکنی روی ایدا غیرت داشته باشی
_ناموسم هس که
_خو باشه..من پسرعموشم..هر حقیو دارم
وااای خدا...اینا باز داه دعواشون میشه
پاکان یکم مکث کرد و بعد گفت : من ادم رک و پررویی ام ..ایدا منو شناخته..الانم باید بگم نمیدونم چرا حس خوشایندی به کارای تو و ایدا ندارم...و باید اضافه کنم علاوه بر رک و پررو مغرور و خودخواه هم هسم
پس باید بگم چون من حس خوبی به ابراز احساسات شماها ندارم،شماهم حق ندارید بر خلاف نظرم عمل کنید
دهنم باز مونده بود
تا این حد پررو ؟؟
نوبرشو اورده این دیه
سمتش هجوم بردم و داد زدم :ولی تو حق نداری به من دستور بدی
خیلی ریلکس حتی از جاشم تکون نخورد و گفت :بشین سرجات کمربندتم ببند
اگه هم علاقه داشتی پنجرتو باز کن
دلم میخواست باز اعتراض کنم که با بلند شدن صدای ضبط منصرف شدم
پنجرمو کشیدم و سفت به صندلیم چسبیدم تا پاکان هرچقدر که میخواد سریع بره
(پ.ن: به جانه شما دیه نمیتونم...قول سه قسمت داده بودم..ولی ببخشید دیگه..همینو نوشتم فقط ✋❤ )
هیچکس حرف نمیزد
پاکان دستشو از ماشین بیرون کرده بود و من میتونستم نیاز مبرمشو به سیگار از توی چشماش بخونم
نمیدونم چرا نمیتونستم درکش کنم
اره خب
حق داره
شاید خیلی ترنمو دوست داشت ، ولی این دلیل نمیشه که اینده خودشو واسه کسی که ندارتش و ماله اون نیست خراب کنه
البته من سرزنششم میکنم
اخه به نظر من اون میتونست تا جایی که میتونست واسه نگه داشتن ترنم تلاش کنه
تو عشق که غرور معنی نمیده
هیچی نمیتونه جلوی تزریق عشق دوتا عاشقو بگیره غیر از مرگ
حتی اگه همه دنیا مانعشون بشن
ولی این درمورد ترنم و پاکان صدق نمیکرد
اخه ترنم یه عاشق واقعی نبود
اما بازم نمیتونستم خودمو راضی کنم که سیگار کشیدن پاکان بخواد نبود ترنمو جبران کنه
انقدر توی افکارم غرق بودم که خودمم تعجب کردم
ماشینایی که داشتن دنبالمون میومدن همه جیغ و داد میکردن
پنجره هاشون پایین و صدای ضبطشون تا ته بالا بود
بیچاره میلاد و سمیرا..باید با ما اینجا توی این بت کده بمونن
باز فکر دل درد و ...به سرم زد
باید یه کاریش بکنم
اگه بتونم به سمیرا بگم خوب میشه
ولی اخه پارک داروخونش کجا بود !؟
نمیتونم به پاکان بگم که بره داروخونه بعد سمیرا بره برام بخره
اینجوری که ضایس
پووووف
سرمو به بالشت صندلی تکیه زدم
ضبط اهنگ ارومی میخوند و من با هر چیز غمگینی قضیه ترنم و پاکانو به یاد می اوردم
نمیدونم چرا اینکه پاکان هنوز بهش حسی داشت منو اذیت میکرد
بیخیال شدم و سعی کردم تو سکوت ارامش پیدا کنم
_ایدا تو مدرسه جدید خوش میگذره بت !؟
چشمامو باز کردم
انگار فقط دلم میخواس یکی ازم اینو بپرسه تا حرفای دلمو هوار کنم سرش
_این سواله که میکنی سمیرا!؟
حالم به هم میخوره از حیاطش از کلاس و سالناش
از معلم و مدیر و دانش اموزاش
همشون گند اخلاق و عجیبن
همه همکلاسیام عجیبن
هیچ کدوم بلد نیسن فحش بدن
هی به هم میگن عزیزم عشقم گلم مهربونم
ینیا
انقده نچسبن
هیچکدوم روی دیوار مدرسه نقاشی نمیکشن
معلمارو مسخره نمیکنن
تازه از همه بدتر
انقده پاستوریزه و خرن که تقلبم نمیکنن
منم که یه بار تقلب کردم این شامپانزه رفت به مدیرمون گف بیچارم کرد
سمیرا و میلاد از حرفام به خنده افتاده بودن
خنده کوچیکی هم گوشه لب پاکان بود
پاکان گفت:تقصیر خودت بود
وگرنه من اصولا کسیو اذیت نمیکنم
_برو بابا...سمیرا خیلی با این تهرانیا گرم نگیر
اصن همشون یجوره عجیبی مزخرفه حال به هم زنن
میلاد زد زیر خنده
پاکان طلبکار گف :پس من حتما بچه ناف علی ابادم که انقد راحت به تهرانیا بد میگی!!!
_جدی !؟ من همش میگم چرا قیافت انقد عجیب غریبه ..بگو بچه علی ابادی..کجا هس حالا !؟
_یه جایی بالا تر از طرفای خونه شما..
_ینی میخوای بگی شهر ما از یه روستا هم کمتره !؟
_حتما دیگه
_برو گمــــــــشو پاکان
میلاد رو به پاکان گف :ما تو روستامون یه رسم خوب داریم
جیغ زدم :میلاد ما که روستایی نیسیم
به حرفم اصن توجه نکرد
پاکان پرسید : چی ؟؟
میلاد گف:اینکه غرور تو مراممون نیس..دلمونم نمیخواد از کسی کینه به دل بگیریم..
بعد اروم شونه پاکانو فشار داد و گفت:حتی اگه همش یه بازیه مواظب دختر عموی یکی یدونه من باش رفیق
پاکان دستشو گذاشت روی دست میلاد و گفت :ایول به رسمتون که ایول داره خدایی..حواسم به این دخترعموی یکی یدونت هس داداش..درضمن..نامردم اگه نیام روستاتون سر بزنم..
سمیرا داشت میخندید
جیغ زدم :میلاد تو چرا انقد مهربونی اخه دورت بگردم ؟؟ پاکان چپ چپ بهم نگاه کرد که خنده رو لبم ماسید
ارزو و میلاد هنوز داشتن بهمون میخندیدن
میلاد گفت:الان که دیگه قرار نیست نقش بازی کنید که پاکان غیرتی میشه
پاکان خیلی جدی گفت :نقش بازی نکردم
تعجب کردم از حرفش
میلاد پرسید :دلیلی نداره که وقتی نقش بازی نمیکنی روی ایدا غیرت داشته باشی
_ناموسم هس که
_خو باشه..من پسرعموشم..هر حقیو دارم
وااای خدا...اینا باز داه دعواشون میشه
پاکان یکم مکث کرد و بعد گفت : من ادم رک و پررویی ام ..ایدا منو شناخته..الانم باید بگم نمیدونم چرا حس خوشایندی به کارای تو و ایدا ندارم...و باید اضافه کنم علاوه بر رک و پررو مغرور و خودخواه هم هسم
پس باید بگم چون من حس خوبی به ابراز احساسات شماها ندارم،شماهم حق ندارید بر خلاف نظرم عمل کنید
دهنم باز مونده بود
تا این حد پررو ؟؟
نوبرشو اورده این دیه
سمتش هجوم بردم و داد زدم :ولی تو حق نداری به من دستور بدی
خیلی ریلکس حتی از جاشم تکون نخورد و گفت :بشین سرجات کمربندتم ببند
اگه هم علاقه داشتی پنجرتو باز کن
دلم میخواست باز اعتراض کنم که با بلند شدن صدای ضبط منصرف شدم
پنجرمو کشیدم و سفت به صندلیم چسبیدم تا پاکان هرچقدر که میخواد سریع بره
(پ.ن: به جانه شما دیه نمیتونم...قول سه قسمت داده بودم..ولی ببخشید دیگه..همینو نوشتم فقط ✋❤ )
۲۵.۰k
۱۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.