چند شاتی جونگکوک
چند شاتی جونگکوک
part 4آخر
اما داخل آسانسور اومد
سرمپایین بود و بغض کرده بودم
جونگکوک اومد سمت و کمرم رو گرفت
جونگکوک: ا.. ات .. بیبی گرل چیشده؟
ات جونگکوک رو هل داد و گفت
ات: ولم کن.. من بیبی گرل تو نیستم.. با بغض
جونگکوک: آوخ بمیرم.. چرا ناراحتی؟
ات: برو.. نمیخوام.. شکستن بغض
جونگکوک ات رو بغل کرد
جونگکوک: گریه نکن قلبم.. گریه نکن همه زندگی من
ات توی بغل جونگکوک خیلی گریه میکرد
به بغلش نیاز داشت
خیلی عصبی بود
صدایگریه ات بند اومد
جونگکوک: عشقم...
ات: .....
جونگکوک: ات...
ات:...
جونگکوک ات رو از خودش جدا کرد که یهو ات داشت میفتاد که گرفتش
چشمای ات بسته شده بود و غش کرده بود
جونگکوک خیلی ترسید
به پارکینگ رسیدن
جونگکوک خیلی سریع ات رو براید استایل بغل کرد و ات رو برد داخل ماشینش<ماشین جونگکوک>
کمی آب پاشید رو صورت ات و با گریه میگفت
جونگکوک: ببخشید .. عشقم ببخشید.. الهی فدات بشم.. بیدار شد.. زندگی من.. ببخشید قسم میخورم من به جز تو به کس دیگه ای فکر نکردم همه کَسَم..
ات آروم چشماش رو باز کرد
جونگکوک: ا.. ات
ات با صدای ضعیف گفت
ات: جونگکوک..
جونگکوک: جانم زندگیم..
ات:چیشد؟
جونگکوک: غش کردی...
ات بغض کرد
جونگکوک: نبینم بغضتو.. باشه؟
ات ارومگریه کرد
ات زمزمه کرد
ات: تو میخوای با دختر عموت ازدواج کنی؟
جونگکوک: نه.. قسم میخورم نه!
ات: پس چرا گفتی آره ها.. بنال عوضی
یقه جونگکوک رو گرفت و باگریه گفت
جونگکوک: ات.. ببخشید.. من میخواستم حرصت رو در بیارم
ات با گریه گفت
ات: آره دیگه بازیچه دستتم
جونگکوک: ات.. این خرف رو دیگه نزن.. جدی..
ات: مند دوست نداری.. درسته؟
جونگکوک: بیشتر از خودم دوستت دارم.. چجوری آخه ثابت کنم؟
ات: بوسم کن
جونگکوک؛ همین؟ با خنده
ات: عهه بوسم کن
جونگکوک سمت لب های ات رفت و لباشو بوسید و مکید
ات گردن جونگکوک رو گرفت و همکاری کرد
بعد از ۵ مین
ات: آخ.. خیلی خوشمزه بود
جونگکوک خندید
جونگکوک: قربونت بشم..
ات: اوم.. الان دوباره رلیم؟
جونگکوک: نباشیم؟
ات: باشیم .. میخوام عشقم
جونگکوک گردن ات رو بوسید
جونگکوک: خوشمزه ی م.
ات: دوستت دارم
جونگکوک: من بیشتر بیبی گرل!
چطور بود؟
the end
part 4آخر
اما داخل آسانسور اومد
سرمپایین بود و بغض کرده بودم
جونگکوک اومد سمت و کمرم رو گرفت
جونگکوک: ا.. ات .. بیبی گرل چیشده؟
ات جونگکوک رو هل داد و گفت
ات: ولم کن.. من بیبی گرل تو نیستم.. با بغض
جونگکوک: آوخ بمیرم.. چرا ناراحتی؟
ات: برو.. نمیخوام.. شکستن بغض
جونگکوک ات رو بغل کرد
جونگکوک: گریه نکن قلبم.. گریه نکن همه زندگی من
ات توی بغل جونگکوک خیلی گریه میکرد
به بغلش نیاز داشت
خیلی عصبی بود
صدایگریه ات بند اومد
جونگکوک: عشقم...
ات: .....
جونگکوک: ات...
ات:...
جونگکوک ات رو از خودش جدا کرد که یهو ات داشت میفتاد که گرفتش
چشمای ات بسته شده بود و غش کرده بود
جونگکوک خیلی ترسید
به پارکینگ رسیدن
جونگکوک خیلی سریع ات رو براید استایل بغل کرد و ات رو برد داخل ماشینش<ماشین جونگکوک>
کمی آب پاشید رو صورت ات و با گریه میگفت
جونگکوک: ببخشید .. عشقم ببخشید.. الهی فدات بشم.. بیدار شد.. زندگی من.. ببخشید قسم میخورم من به جز تو به کس دیگه ای فکر نکردم همه کَسَم..
ات آروم چشماش رو باز کرد
جونگکوک: ا.. ات
ات با صدای ضعیف گفت
ات: جونگکوک..
جونگکوک: جانم زندگیم..
ات:چیشد؟
جونگکوک: غش کردی...
ات بغض کرد
جونگکوک: نبینم بغضتو.. باشه؟
ات ارومگریه کرد
ات زمزمه کرد
ات: تو میخوای با دختر عموت ازدواج کنی؟
جونگکوک: نه.. قسم میخورم نه!
ات: پس چرا گفتی آره ها.. بنال عوضی
یقه جونگکوک رو گرفت و باگریه گفت
جونگکوک: ات.. ببخشید.. من میخواستم حرصت رو در بیارم
ات با گریه گفت
ات: آره دیگه بازیچه دستتم
جونگکوک: ات.. این خرف رو دیگه نزن.. جدی..
ات: مند دوست نداری.. درسته؟
جونگکوک: بیشتر از خودم دوستت دارم.. چجوری آخه ثابت کنم؟
ات: بوسم کن
جونگکوک؛ همین؟ با خنده
ات: عهه بوسم کن
جونگکوک سمت لب های ات رفت و لباشو بوسید و مکید
ات گردن جونگکوک رو گرفت و همکاری کرد
بعد از ۵ مین
ات: آخ.. خیلی خوشمزه بود
جونگکوک خندید
جونگکوک: قربونت بشم..
ات: اوم.. الان دوباره رلیم؟
جونگکوک: نباشیم؟
ات: باشیم .. میخوام عشقم
جونگکوک گردن ات رو بوسید
جونگکوک: خوشمزه ی م.
ات: دوستت دارم
جونگکوک: من بیشتر بیبی گرل!
چطور بود؟
the end
۱.۰k
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.