پارت 43
گفتم قربون صدات و بعدش گفت. دختر کوچولوی منی خوشگلم
گفتم. فدات آقایی آروم رفتم کنارش بهش گفتم. من خیلی دوست دارم دلبرم
که پیشونیمو بوسید و رفت. تردید توی چشم های محمد. دیده می شد. میدونم بخاطر اون شب لعنتیه.
بهش ثابتش می کنم
زنگ بعدی نمی دونم چطوری تموم شد. به سمت خونه حرکت کردم. رسیدم خونه و یه دوش گرفتم و یکم غذا خوردمو موهامو توی سرم جمع کردم شبی گل بستمش و یه لباس چین داره قرمز پوشیدمو یه شلوار. جورابی مشکی. خیلی خوشگل شده بودم.
یکمم آرایش. کردم و بعدش رفتم پیش مامانم گفتم. مامانی کمک نمی خوای
گفت. نه عزیزم. برو بالا یکم خونه محمد رو پاک کن گفتم. من. گفت. آره. دخترم. گناه داره. طفلی. یکمم غذا براش ببره
غذا رو برداشتم. با سینی به سمت خونه محمد رفتم که درباز کرد وقتی دیدمش. فهمیدم ...
گفتم. فدات آقایی آروم رفتم کنارش بهش گفتم. من خیلی دوست دارم دلبرم
که پیشونیمو بوسید و رفت. تردید توی چشم های محمد. دیده می شد. میدونم بخاطر اون شب لعنتیه.
بهش ثابتش می کنم
زنگ بعدی نمی دونم چطوری تموم شد. به سمت خونه حرکت کردم. رسیدم خونه و یه دوش گرفتم و یکم غذا خوردمو موهامو توی سرم جمع کردم شبی گل بستمش و یه لباس چین داره قرمز پوشیدمو یه شلوار. جورابی مشکی. خیلی خوشگل شده بودم.
یکمم آرایش. کردم و بعدش رفتم پیش مامانم گفتم. مامانی کمک نمی خوای
گفت. نه عزیزم. برو بالا یکم خونه محمد رو پاک کن گفتم. من. گفت. آره. دخترم. گناه داره. طفلی. یکمم غذا براش ببره
غذا رو برداشتم. با سینی به سمت خونه محمد رفتم که درباز کرد وقتی دیدمش. فهمیدم ...
۷.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.