sunrise in the dark night 🖤 ( part 1) 🖤
ویو سارینا :
وای خدا بازم یک روز خسته کننده ی دیگه وقتی رشته ی طراحی لباس رو انتخاب کردم اصلا فکر نمی کردم اینقدر سخت باشه .
بالاخره رسیدم خونه .
+ سلام به مادر و پدر عزیزم من اومدم
مامان سارینا : به به سارینا خانم خسته نباشین
+ سلامت باشین . وای مامان دارم از گشنگی میمیرم غذا چی داریم ؟
مامان سارینا : خانم شکمو بفرمایید لباستون رو عوض کنید بعد هم برای خوردن ناهار تشریف بیارید .
+ چشم
بابای سارینا : سلام بر دختر گل بابا
+ سلام بابای قشنگم
بعد از حرف زدن با مامان و بابا رفتم اتاقم و لباسام رو عوض کردم و به سمت پله ها رفتم که برم پایین ولی برای یک لحظه با شنیدن حرف های مامانم خشکم زد
مامان داشت با تلفن با زن عموی جدیدم حرف میزد که گفت فردا میبینمتون پرواز خوبی داشته باشین خداحافظ
وای یعنی قراره بیان اینجا . عموم اینا ایران زندگی می کنن البته عموم سه سال پیش زنش رو از دست داد و رفت با یک خانم دیگه به اسم مینا ازدواج کرد زن عمو مینا هم یک پسر داره که ۲۴ سالشه اسمشم آرش و من از آرش متنفرم چون هر دفعه که میان آرش کلا داره منو اذیت می کنه فقط خدا به خیر کنه هوف
بعد از اینکه مامان تلفن را قطع کرد خیلی آروم از پله ها پایین رفتم و بدون هیچ حرفی نشستم سر میز و شروع به خوردن غذا کردم .
.......
ممنون میشم لایک کنی 💜
و اگر هم خواستی کامنت بزاری 💞
#بی تی اس
#ژاپن
#کره جنوبی
#کیوت
#ویکوک
#BTS
وای خدا بازم یک روز خسته کننده ی دیگه وقتی رشته ی طراحی لباس رو انتخاب کردم اصلا فکر نمی کردم اینقدر سخت باشه .
بالاخره رسیدم خونه .
+ سلام به مادر و پدر عزیزم من اومدم
مامان سارینا : به به سارینا خانم خسته نباشین
+ سلامت باشین . وای مامان دارم از گشنگی میمیرم غذا چی داریم ؟
مامان سارینا : خانم شکمو بفرمایید لباستون رو عوض کنید بعد هم برای خوردن ناهار تشریف بیارید .
+ چشم
بابای سارینا : سلام بر دختر گل بابا
+ سلام بابای قشنگم
بعد از حرف زدن با مامان و بابا رفتم اتاقم و لباسام رو عوض کردم و به سمت پله ها رفتم که برم پایین ولی برای یک لحظه با شنیدن حرف های مامانم خشکم زد
مامان داشت با تلفن با زن عموی جدیدم حرف میزد که گفت فردا میبینمتون پرواز خوبی داشته باشین خداحافظ
وای یعنی قراره بیان اینجا . عموم اینا ایران زندگی می کنن البته عموم سه سال پیش زنش رو از دست داد و رفت با یک خانم دیگه به اسم مینا ازدواج کرد زن عمو مینا هم یک پسر داره که ۲۴ سالشه اسمشم آرش و من از آرش متنفرم چون هر دفعه که میان آرش کلا داره منو اذیت می کنه فقط خدا به خیر کنه هوف
بعد از اینکه مامان تلفن را قطع کرد خیلی آروم از پله ها پایین رفتم و بدون هیچ حرفی نشستم سر میز و شروع به خوردن غذا کردم .
.......
ممنون میشم لایک کنی 💜
و اگر هم خواستی کامنت بزاری 💞
#بی تی اس
#ژاپن
#کره جنوبی
#کیوت
#ویکوک
#BTS
۳.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.