کینه ایی🎧
کینه ایی🎧
part:⁵⁹
بعد رونو انور کردو از پشت محکم وارد کرد که یه ناله بلند کشیدم
محکم محکم ت.لم.به میزدو من عاح های من بلندتر میشد و بالشتو گذاشتم روی دهنم که ناله هام بیرون نره
که دوباره رومو اینور کردو از جلو واردم کرد
که ابم در اومد
لزج خیلی بدی بین پاهام شده بود
اون ارضا شده بود
ابمو داخل خودش ریخت
خیلز اون لحظه بد بود یاد اون لحظه های خودمو ارسلان میوفتادم
وقتی واردم میکرد انگار چاقو رو داخل شکمم میکردن
که بلند شدم از روی تختو گریه کردم
درحال گریه کردن بودم که
بین پام یه چیز گرم حس کردم از بزن پاهام داشت خون میومد
سریع منو برد تو حموم
و یه چند لحظه تو وان حموم بودم
بعد دوش گرفتمو رفتم بیرون
موهامو خشک کردمو رفتم تو تخت بدون اینکه لباس بپوشم
روی تخت خوابیده بود که رومو کردم انور که
از پشت بغلم کردو یهو واردم کردو یه عاح بلند کشیدم
_میشه بکشی بیرون
_نه نمیشه
_چرا نمیشه
_دیانا اگه یه بار دیگه حرف بزنی بدتر میکنم
_مثلا چکار میکنی
_خودت خاستی
بعد از حرفش رومو کرد انور و به طرز وحشتناکی تلمبه میزد
جوری ناله میکشیدم که انگار یکی منو داره با کمربند ممیزنه
که انقدر گریه کردم پروانه وارد اتاق شد
اون منو از دستش نجات داد وقتی که پروانه اومد تو هنوز مردو.نگیش داخلم بود
و یه دفعه منو پروانه ازش جدا کرد که بی جون روی زممین افتادم
روی شکممم بی جون خوابیده بودم که امیر دوباره اومد روم و تلمبه زد
انقدر زد که حتی پزوانه هم نمیتونست جلوشو بگیره
هیلی ناله میکزدم
جوری که همسایه ها اعتراض کرده بودن
خودمو یه جوری از دستش نجات دادم رفتم تو اتاق پروانه و درو قفل کردم
همونجور لخت بودمو داشت ازم خون زیادی میرفت
جونی برام نمونده بود که رفتم رو تخت پروانه خوابیدم که یهو
.............................................
خیلی س.ک.سی بوداااا😃
اونایی که جنبه ندازن لطفا نخونن🤚💙
part:⁵⁹
بعد رونو انور کردو از پشت محکم وارد کرد که یه ناله بلند کشیدم
محکم محکم ت.لم.به میزدو من عاح های من بلندتر میشد و بالشتو گذاشتم روی دهنم که ناله هام بیرون نره
که دوباره رومو اینور کردو از جلو واردم کرد
که ابم در اومد
لزج خیلی بدی بین پاهام شده بود
اون ارضا شده بود
ابمو داخل خودش ریخت
خیلز اون لحظه بد بود یاد اون لحظه های خودمو ارسلان میوفتادم
وقتی واردم میکرد انگار چاقو رو داخل شکمم میکردن
که بلند شدم از روی تختو گریه کردم
درحال گریه کردن بودم که
بین پام یه چیز گرم حس کردم از بزن پاهام داشت خون میومد
سریع منو برد تو حموم
و یه چند لحظه تو وان حموم بودم
بعد دوش گرفتمو رفتم بیرون
موهامو خشک کردمو رفتم تو تخت بدون اینکه لباس بپوشم
روی تخت خوابیده بود که رومو کردم انور که
از پشت بغلم کردو یهو واردم کردو یه عاح بلند کشیدم
_میشه بکشی بیرون
_نه نمیشه
_چرا نمیشه
_دیانا اگه یه بار دیگه حرف بزنی بدتر میکنم
_مثلا چکار میکنی
_خودت خاستی
بعد از حرفش رومو کرد انور و به طرز وحشتناکی تلمبه میزد
جوری ناله میکشیدم که انگار یکی منو داره با کمربند ممیزنه
که انقدر گریه کردم پروانه وارد اتاق شد
اون منو از دستش نجات داد وقتی که پروانه اومد تو هنوز مردو.نگیش داخلم بود
و یه دفعه منو پروانه ازش جدا کرد که بی جون روی زممین افتادم
روی شکممم بی جون خوابیده بودم که امیر دوباره اومد روم و تلمبه زد
انقدر زد که حتی پزوانه هم نمیتونست جلوشو بگیره
هیلی ناله میکزدم
جوری که همسایه ها اعتراض کرده بودن
خودمو یه جوری از دستش نجات دادم رفتم تو اتاق پروانه و درو قفل کردم
همونجور لخت بودمو داشت ازم خون زیادی میرفت
جونی برام نمونده بود که رفتم رو تخت پروانه خوابیدم که یهو
.............................................
خیلی س.ک.سی بوداااا😃
اونایی که جنبه ندازن لطفا نخونن🤚💙
۱۲.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.