ببین اندام تنهاییم را که در لحظه های خاکستری در انتظار طل
ببین اندام تنهاییم را که در لحظه های خاکستری در انتظار طلوع خورشید است
حرفهایی برای گفتن داشتم و خلوتگاهی می خواستم تا اینهمه را در خود نریزم و دوستانی که بتوانم از احساس محبتشان دلگرم باشم . این پنجره را گشوده ام تا دنیایی را که دوست دارم بهتر ببینم
من شکستن نمیدانم...
ولی هر کسی که از کنار گذشت...
شکستن را خوب بلد بود...
دلم را...
عهدش را...
غرورم را...
کمرم را...
غمهایم را بر میدارم ...
میزنم به تاریکی کوچه ها زیر باران
کوچه ها خوب میدانند دلیل قدم زدن تنهایی زیر باران را
به احترامم غرق در سکوت میشونداین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
*** تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
وقتی دیدم چطور پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم
وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم رو
نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست ... باور کردم
حرفهایی برای گفتن داشتم و خلوتگاهی می خواستم تا اینهمه را در خود نریزم و دوستانی که بتوانم از احساس محبتشان دلگرم باشم . این پنجره را گشوده ام تا دنیایی را که دوست دارم بهتر ببینم
من شکستن نمیدانم...
ولی هر کسی که از کنار گذشت...
شکستن را خوب بلد بود...
دلم را...
عهدش را...
غرورم را...
کمرم را...
غمهایم را بر میدارم ...
میزنم به تاریکی کوچه ها زیر باران
کوچه ها خوب میدانند دلیل قدم زدن تنهایی زیر باران را
به احترامم غرق در سکوت میشونداین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
*** تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
وقتی دیدم چطور پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم
وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم رو
نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست ... باور کردم
۳.۷k
۰۶ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.