فیک ازدواج اجباری
پارت ۱۴
سوزشی توی کتفم حس کردم که جیغم رفت هوا
_اتتتتتتتتت
+گریه
یونگی ات رو بغ.ل میکنه و میبره توی اتاق
+ددی
_جونم
+درد میکنه
_تحمل کن دکتر الان میاد
بادیگارد.قربان
_بله
بادیگارد.عقب نشینی کردن
_خوبه
د.سلام
_س..
+دکتر دستم به دامنت توروخدا ی کاری کن درد میکنه 😭
_😑نزاشتی سلام کنم
+درد میکنه 😭 آییییییی
دکتر.یونگی برو بیرون
_چرا
دکتر.میخام تیر رو در بیارم
_باشه
ویو یونگی
از اتاق رفت بیرون نشسته بودم که پدر بزرگ رنگ زد
پ.ب.یونگی
_بله
پ.ی.فردا.....
#فیک
سوزشی توی کتفم حس کردم که جیغم رفت هوا
_اتتتتتتتتت
+گریه
یونگی ات رو بغ.ل میکنه و میبره توی اتاق
+ددی
_جونم
+درد میکنه
_تحمل کن دکتر الان میاد
بادیگارد.قربان
_بله
بادیگارد.عقب نشینی کردن
_خوبه
د.سلام
_س..
+دکتر دستم به دامنت توروخدا ی کاری کن درد میکنه 😭
_😑نزاشتی سلام کنم
+درد میکنه 😭 آییییییی
دکتر.یونگی برو بیرون
_چرا
دکتر.میخام تیر رو در بیارم
_باشه
ویو یونگی
از اتاق رفت بیرون نشسته بودم که پدر بزرگ رنگ زد
پ.ب.یونگی
_بله
پ.ی.فردا.....
#فیک
۱۱.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.