گروگان عشق
پارت ۴۵
.
.
.
+خودمم سوار شدم و راه افتادم
کوک ویو
باجنا و خودم رفتیم دنبال یونا تا از مدرسه برش گردونیم خوب بعد از اون اتفاق که چهار سال پیش افتاد معلوم نشد ماوی کجا رفته و ما هنوز پیداش نکردیم تهیونگ بعد از اون اتفاق به هیچ زنی نگاه نمیکنه ولی ناره هنوز خونه مائه و مادر سعی داره که تهیونگ عاشق ناره بشه اما تهیون هر شب به فکر ماویه اون وقتی ماوی ترکش کرد داغون شد بگذریم از جلوی مهد کودک رد شدیم که جنا داد زد کووووک بزن بغل یالا سریع زدم بغل گفتم یا خدا چی شده گفت ماوی بود به خدا ماوی بود خودم دیدمش گفتم چی میگی دنبال اون شاسی بلنده برو زود دنبالش رفتم به یه عمارت که یه زن اومد بیرون صورتش شبیه ماوی بود اول باورم نشد ولی وقتی در سمت چپش رو باز کرد و یه دختر با لبخند مستطیلی آورد بیرون باورم شد خودشه گفتم باید به تهیون خبر بدیم گفت پس زود باش
۲۰ مین بعد
رسیدیم خونه سریع از ماشین پیاده شدیم نفس نفس میزدیم در زدیم که جیمین درو باز کرد گفتم جیمین تهیون کجاست گفت اول بیایم تو رفتیم داخل گفتم خب تو اتاقشه گفت برای چی گفتم کجاست داد گفت اتاقشه چرا داد میزنی سریع من و جنا رفتیم بالا در اتاقشو باز کردیم دیدیم روی تخت تکیه داده به تاجی تخت گفت یااا اینجوری میکنی چی شده گفتم ته یونگ ماوی ماوی رو دیدی بلند شد اومد سمتم
فعلا اینو داشته باشید
.
.
.
+خودمم سوار شدم و راه افتادم
کوک ویو
باجنا و خودم رفتیم دنبال یونا تا از مدرسه برش گردونیم خوب بعد از اون اتفاق که چهار سال پیش افتاد معلوم نشد ماوی کجا رفته و ما هنوز پیداش نکردیم تهیونگ بعد از اون اتفاق به هیچ زنی نگاه نمیکنه ولی ناره هنوز خونه مائه و مادر سعی داره که تهیونگ عاشق ناره بشه اما تهیون هر شب به فکر ماویه اون وقتی ماوی ترکش کرد داغون شد بگذریم از جلوی مهد کودک رد شدیم که جنا داد زد کووووک بزن بغل یالا سریع زدم بغل گفتم یا خدا چی شده گفت ماوی بود به خدا ماوی بود خودم دیدمش گفتم چی میگی دنبال اون شاسی بلنده برو زود دنبالش رفتم به یه عمارت که یه زن اومد بیرون صورتش شبیه ماوی بود اول باورم نشد ولی وقتی در سمت چپش رو باز کرد و یه دختر با لبخند مستطیلی آورد بیرون باورم شد خودشه گفتم باید به تهیون خبر بدیم گفت پس زود باش
۲۰ مین بعد
رسیدیم خونه سریع از ماشین پیاده شدیم نفس نفس میزدیم در زدیم که جیمین درو باز کرد گفتم جیمین تهیون کجاست گفت اول بیایم تو رفتیم داخل گفتم خب تو اتاقشه گفت برای چی گفتم کجاست داد گفت اتاقشه چرا داد میزنی سریع من و جنا رفتیم بالا در اتاقشو باز کردیم دیدیم روی تخت تکیه داده به تاجی تخت گفت یااا اینجوری میکنی چی شده گفتم ته یونگ ماوی ماوی رو دیدی بلند شد اومد سمتم
فعلا اینو داشته باشید
۳.۳k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.