(تنفری. که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۸
(تنفری. که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۸
ویو ا/ت : جیسان رفت و غذا رو از هوسوک گرفت
جیسان : ببینم اینی که اومد غذاهارو به من داد شوهر کدومتون بود
ا/ت :عامم..من
جیسان : پدصگگ چرا انقدر جذابه این بشر خوب کسیو تور انداختیا
ا/ت : عاح ..خب
میونگ : حالا بیاین اینو کوفت کنیم دارم ساقط میشم از دنیا
حالا چی هست؟
ا/ت : پیتزا...
خب ۴ تا هست برای شما هم گرفتیم بیاین بخورین
زنه : اوو ممنون عزیزم
........
بعد غذا /
چون ساعت ۴و نیم بود دیگه بلند شدیم تا لباسارو بپوشیم
ا/ت : چه خوشگل شدیممممم
میونگ : اوهوم
جیسان : حالا که میبینم شوهراتون دخترای قشنگی رو انتخاب کردن
چقدر شما دوتا خوشگلیددد
ا/ت : مرسیی
ساعت ۶ بود و ۳ ساعت داشتیم لباس هامونو درست راستی میکردیم که زنگ و زدن
.....
جیمین : میگم خانم این زنای ما اماده نشدن
جیسان : اووو الان میان این همه صبر کردین یه کم دیگه هم روش 😂
جیمین : هوففف باشه.....
*دخترا اماده شدن
و از پله ها پایین میرن پسرا هم روشون اون وره و دخترا نمیبینن
فیلبردار هم داره این صحنه ی زیبا رو فیلم میگیره
دخترا میرن پایین و پشت مرداشون وایمیستن و با دست به کمرشون میزنن تا برگردن
...
هوسوک : عااا..........
ا/تتت چه خوشگل شدیی
و ا/ت و بغل میکنه
جیمین : میونگگگگ گلممم چه خوشگل شدی تووووو
و میونگ و بغل میکنه و هردو سوار ماشین عروس های خودشون میشن
...
هوسوک : نگفته بودی انقدر خوشگل میشی که الان بخام بخورمت
ا/ت : خجالت کشیده بچه
خب توهم خیلی جذاب شدی
میترسم دخترای اونجا با نگاهاشون بخورنت
هوسوک : هه نترس بابا
...
بلخره امشب مال خود خودم میشی بعد تقریبا ۱۰ سال
ا/ت : من که قبلن مال تو شدم
هوسوک : اما اون موقع من نمیدونستم
ا/ت : اوهوم
هوسوک : برای اون قضیه بازم معذرت میخام ا/ت
ا/ت :اشکال نداره دیگه ناراحت نباش
هوسوک :....
هوسوک : ا/ت امشب آبجیمم میاد
ا/ت : واقعن *ذوق
هوسوک : اره
ا/ت :عالیه
دلم براش تنگ شده بود
ویو ا/ت : جیسان رفت و غذا رو از هوسوک گرفت
جیسان : ببینم اینی که اومد غذاهارو به من داد شوهر کدومتون بود
ا/ت :عامم..من
جیسان : پدصگگ چرا انقدر جذابه این بشر خوب کسیو تور انداختیا
ا/ت : عاح ..خب
میونگ : حالا بیاین اینو کوفت کنیم دارم ساقط میشم از دنیا
حالا چی هست؟
ا/ت : پیتزا...
خب ۴ تا هست برای شما هم گرفتیم بیاین بخورین
زنه : اوو ممنون عزیزم
........
بعد غذا /
چون ساعت ۴و نیم بود دیگه بلند شدیم تا لباسارو بپوشیم
ا/ت : چه خوشگل شدیممممم
میونگ : اوهوم
جیسان : حالا که میبینم شوهراتون دخترای قشنگی رو انتخاب کردن
چقدر شما دوتا خوشگلیددد
ا/ت : مرسیی
ساعت ۶ بود و ۳ ساعت داشتیم لباس هامونو درست راستی میکردیم که زنگ و زدن
.....
جیمین : میگم خانم این زنای ما اماده نشدن
جیسان : اووو الان میان این همه صبر کردین یه کم دیگه هم روش 😂
جیمین : هوففف باشه.....
*دخترا اماده شدن
و از پله ها پایین میرن پسرا هم روشون اون وره و دخترا نمیبینن
فیلبردار هم داره این صحنه ی زیبا رو فیلم میگیره
دخترا میرن پایین و پشت مرداشون وایمیستن و با دست به کمرشون میزنن تا برگردن
...
هوسوک : عااا..........
ا/تتت چه خوشگل شدیی
و ا/ت و بغل میکنه
جیمین : میونگگگگ گلممم چه خوشگل شدی تووووو
و میونگ و بغل میکنه و هردو سوار ماشین عروس های خودشون میشن
...
هوسوک : نگفته بودی انقدر خوشگل میشی که الان بخام بخورمت
ا/ت : خجالت کشیده بچه
خب توهم خیلی جذاب شدی
میترسم دخترای اونجا با نگاهاشون بخورنت
هوسوک : هه نترس بابا
...
بلخره امشب مال خود خودم میشی بعد تقریبا ۱۰ سال
ا/ت : من که قبلن مال تو شدم
هوسوک : اما اون موقع من نمیدونستم
ا/ت : اوهوم
هوسوک : برای اون قضیه بازم معذرت میخام ا/ت
ا/ت :اشکال نداره دیگه ناراحت نباش
هوسوک :....
هوسوک : ا/ت امشب آبجیمم میاد
ا/ت : واقعن *ذوق
هوسوک : اره
ا/ت :عالیه
دلم براش تنگ شده بود
۳۳.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.