A lovely design p11
Part 11
یونگی : خب ببین ا.ت میدونم که چی گفتن بهت..
ا.ت : منم دوست دارم
یونگی: چی
کوک : قرار نبود اینجوری بشه
جین : الان چی شد
ا.ت : خب بچه ها بیاین بیرون واقعا نقشه ی هوشمندانه ای کشیدید. ولی یادتون رفت که وقتی دارید درباره ی یه شخص تو خونه نقشه میکشید ، نباید بلند بلند نقشه رو توضیح بدین.
از بس پرت بودین حتی جین به من سلام هم کرد:
(فلش بک)
کوک: بعد ا.ت رو از اتاقش که همیشه ی خدا اونجاست میکشیم بیرون و ...
جین: کوک یلحظه وایسا ، سلام ا.ت حالت بهتره ؟
ا.ت : آره بهترم
جین :خب کوک ادامه بده ...
(زمان حال)
(به بچه ام رحم کنید فقط میخواست بدونه ا.ت سالمه یا نه😔)
اعضا : آماده برای قتل
جین: به صورت هندسامم قسم منن حواسم نبود
اعضا :: آآآآآآآآآههههههههه خدایا
(راوی ویو)
دعوای اعضا با جین با صدای قهقهه ی یونگی قطع شد
یونگی: شما سانسور ها میخواستید برای ما نقشه بکشید؟
جیمین: تا الان که جواب داده
یونگی: منظورت چیه؟
جیمین :تو هنوز جوابت رو به ا.ت ندادی😏 (اَی موچی باهوش😃)
تهیونگ : راست میگه جوابت چیزه شیطون بلا
یونگی :آم...خب...عاااا..راستش...منم..خب..دوستَت...دوست دارم آخیش راحت شدم😮💨
ا.ت : 😁😁😁😆😆حیح
یونگی به ا.ت نزدیک شد
یونگی : اجازشو دارم؟
ا.ت : من الان کاملا مال شمام آقای مین
یونگی خیلی آروم به ا.ت نزدیک شد و یه دستش رو گذاشت پشت کمرش گذاشت و دست دیگرش رو روی گونه های ا.ت قرار داد و فاصله ی بینشون رو به صفر رسوند. اون ا.ت رو خیلی آروم میبوسید و لب های لیلی اش را آعشته از مهرش میکرد و حرارتش رو بالا میبرد. ا.ت هم احساساتش رو دریغ نکرد و دستاشو دور گردن یونگی گذاشت و همراهی کرد؛
تهیونگ: اه اه تروخدا برین یه جای دیگه جلوی شش تا سینگل ترشیده این کارارو انجام ندین (هفت تا هستیم اولا ثانیا که تهیونگ بیا من یه دوست دارم رو تو کراشه و خودمم جیمین رو از سینگلی در میارم😌)
اعضا: خنده
هوراااااا بالاخره کیس رفتن .ترو جدتون نظر بدین ببینم دارم چه غلطی میخورم. غلط خوبیه یا نه؟
To be continued...
یونگی : خب ببین ا.ت میدونم که چی گفتن بهت..
ا.ت : منم دوست دارم
یونگی: چی
کوک : قرار نبود اینجوری بشه
جین : الان چی شد
ا.ت : خب بچه ها بیاین بیرون واقعا نقشه ی هوشمندانه ای کشیدید. ولی یادتون رفت که وقتی دارید درباره ی یه شخص تو خونه نقشه میکشید ، نباید بلند بلند نقشه رو توضیح بدین.
از بس پرت بودین حتی جین به من سلام هم کرد:
(فلش بک)
کوک: بعد ا.ت رو از اتاقش که همیشه ی خدا اونجاست میکشیم بیرون و ...
جین: کوک یلحظه وایسا ، سلام ا.ت حالت بهتره ؟
ا.ت : آره بهترم
جین :خب کوک ادامه بده ...
(زمان حال)
(به بچه ام رحم کنید فقط میخواست بدونه ا.ت سالمه یا نه😔)
اعضا : آماده برای قتل
جین: به صورت هندسامم قسم منن حواسم نبود
اعضا :: آآآآآآآآآههههههههه خدایا
(راوی ویو)
دعوای اعضا با جین با صدای قهقهه ی یونگی قطع شد
یونگی: شما سانسور ها میخواستید برای ما نقشه بکشید؟
جیمین: تا الان که جواب داده
یونگی: منظورت چیه؟
جیمین :تو هنوز جوابت رو به ا.ت ندادی😏 (اَی موچی باهوش😃)
تهیونگ : راست میگه جوابت چیزه شیطون بلا
یونگی :آم...خب...عاااا..راستش...منم..خب..دوستَت...دوست دارم آخیش راحت شدم😮💨
ا.ت : 😁😁😁😆😆حیح
یونگی به ا.ت نزدیک شد
یونگی : اجازشو دارم؟
ا.ت : من الان کاملا مال شمام آقای مین
یونگی خیلی آروم به ا.ت نزدیک شد و یه دستش رو گذاشت پشت کمرش گذاشت و دست دیگرش رو روی گونه های ا.ت قرار داد و فاصله ی بینشون رو به صفر رسوند. اون ا.ت رو خیلی آروم میبوسید و لب های لیلی اش را آعشته از مهرش میکرد و حرارتش رو بالا میبرد. ا.ت هم احساساتش رو دریغ نکرد و دستاشو دور گردن یونگی گذاشت و همراهی کرد؛
تهیونگ: اه اه تروخدا برین یه جای دیگه جلوی شش تا سینگل ترشیده این کارارو انجام ندین (هفت تا هستیم اولا ثانیا که تهیونگ بیا من یه دوست دارم رو تو کراشه و خودمم جیمین رو از سینگلی در میارم😌)
اعضا: خنده
هوراااااا بالاخره کیس رفتن .ترو جدتون نظر بدین ببینم دارم چه غلطی میخورم. غلط خوبیه یا نه؟
To be continued...
۸.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.