P1
(ا.ت)
امروز درم میرم شهر تا یکم برای خونه خرید
ساعت 12:34
لباس هام رو پوشیدم از خونه زدم بیرون و سوار ماشینم شدم
( جونگ کوک )
باید امروز برای خونه یکم خرید کنم
پس لباسامو پوشیدمو ماشینو روشن کردم و رفتم یکی از مرکز های خرید....
ی دختررو دیدم خیلی کیوت بود دوس داشتم باهاش اشنا بشم پس وقتی خریداش تموم شد داشت میچید تا حساب کنه زمانی ک حواسش نبود ب فروشنده گفتم و همرو من حساب کردم
(ا.ت)
اومدم کارتم رو بدم ک خانمه گف ک حساب شده
با تعجب پرسیدم حساب شده؟؟
فروشنده : بله
ببخشید اما کی حساب کرد ؟
فروشنده : اون اقا ( با دست نشون میده )
ممنون خسته نباشید
از مغازه اومدم بیرون
واقعا عجیبه برای چی باید خرید های منو حساب کنه سریع دویدم سمتش
گفتم : ببخشید ؟
( جونگ کوک )
داشتم سوار ماشین میشدم ک صدای پاهای یه نفر ک میدوعه رو شنیدم
حدس زدم اون دختر باشه...
جواب دادم : بله ؟
ا.ت : سلام
سلام
ا.ت : شما چر خرید های من رو حساب کردید ؟
خب...عاام...چون ازت خوشم اومد گفتم این کارو کنم
( ا.ت )
پشمام ریخته بود
از من خوشش اومده
جدیییی
شت باورم نمیشه
جواب دادم : واقعا ؟ شما اولین پسری هستید ک اینو بهم میگید
جونگ کوک : :))
ممنون خداحافظ
( جونگ کوک )
بهش لبخند زدم
صداش خیلی قشنگ بود
ینی برم دنبالش ببینم خونش کجاست ؟
نه اینجوری اعتمادشو نسبت بهم از دست میده
رفتم خونه ک فهمیدم هیچ خریدی نکردم و با دیدن دختره خریدای خودم یادم رف 🗿💔
رفتم دراز کشیدم ساعت 13:40
گشنم بود
رفتم پیتزایی ک دیشب خریدم رو از یخچال برداشتمو خوردم
( ا.ت )
اومدم خونه غذا درست کردم و خوردم
رو تخت دراز کشیدم یکم با گوشیم ور رفتم ک میو اومد و خودشو ت بغلم جا داد.....
شرایط :
5 لایک
3 کامنت
امروز درم میرم شهر تا یکم برای خونه خرید
ساعت 12:34
لباس هام رو پوشیدم از خونه زدم بیرون و سوار ماشینم شدم
( جونگ کوک )
باید امروز برای خونه یکم خرید کنم
پس لباسامو پوشیدمو ماشینو روشن کردم و رفتم یکی از مرکز های خرید....
ی دختررو دیدم خیلی کیوت بود دوس داشتم باهاش اشنا بشم پس وقتی خریداش تموم شد داشت میچید تا حساب کنه زمانی ک حواسش نبود ب فروشنده گفتم و همرو من حساب کردم
(ا.ت)
اومدم کارتم رو بدم ک خانمه گف ک حساب شده
با تعجب پرسیدم حساب شده؟؟
فروشنده : بله
ببخشید اما کی حساب کرد ؟
فروشنده : اون اقا ( با دست نشون میده )
ممنون خسته نباشید
از مغازه اومدم بیرون
واقعا عجیبه برای چی باید خرید های منو حساب کنه سریع دویدم سمتش
گفتم : ببخشید ؟
( جونگ کوک )
داشتم سوار ماشین میشدم ک صدای پاهای یه نفر ک میدوعه رو شنیدم
حدس زدم اون دختر باشه...
جواب دادم : بله ؟
ا.ت : سلام
سلام
ا.ت : شما چر خرید های من رو حساب کردید ؟
خب...عاام...چون ازت خوشم اومد گفتم این کارو کنم
( ا.ت )
پشمام ریخته بود
از من خوشش اومده
جدیییی
شت باورم نمیشه
جواب دادم : واقعا ؟ شما اولین پسری هستید ک اینو بهم میگید
جونگ کوک : :))
ممنون خداحافظ
( جونگ کوک )
بهش لبخند زدم
صداش خیلی قشنگ بود
ینی برم دنبالش ببینم خونش کجاست ؟
نه اینجوری اعتمادشو نسبت بهم از دست میده
رفتم خونه ک فهمیدم هیچ خریدی نکردم و با دیدن دختره خریدای خودم یادم رف 🗿💔
رفتم دراز کشیدم ساعت 13:40
گشنم بود
رفتم پیتزایی ک دیشب خریدم رو از یخچال برداشتمو خوردم
( ا.ت )
اومدم خونه غذا درست کردم و خوردم
رو تخت دراز کشیدم یکم با گوشیم ور رفتم ک میو اومد و خودشو ت بغلم جا داد.....
شرایط :
5 لایک
3 کامنت
۹.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.