تک پارتی شوگا
Bitter fragrance=عطر تلخ
زنگ در زده شد :
با شنیدن صدای زنگ از خواب پریدم...ینی خوابم بررررددددد؟؟
سریع بلند شدم و خودمو درست کردم
اهههه یه کاری داشتم...قرار بود یه کاری کنم...اهاااا وای شتتت
رفتم و سریع کیک و از تو یخچال دراوردم...شمع ۵ رو روش گذاشتم...همه چیو اماده کرده بودم...سریع کیک و روی میز گذاشتم و رفتم سمت در خودمو تو اینه ی جلوی در نگاه کردم...گوشه ی موهامو ک روی صورتم اومده بود پشت گوشم زدم و در و باز کردم و شوگا رو دیدم ک پوکرفیس بهم نگاه میکنه...
شوگا:چیکار داشتی میکردی سه ساعته اینجاااام
ا/ت:خب...امروز یه روز خاصه هاااا
شوگا:یادم نمیاد...تولد مامانته؟
ا/ت:شوگاااا
یهو دیدم سرشو انداخت پایین و با یه خنده ی بزرگ سرشو اورد بالا و بهم نگاه کرد
با بغض گفتم:خب...ینی نمیدونی امروز چه روزیه؟
یهو دیدم اومد سمتم و بغلم کرد
شوگا:مگه میشه بهترین روز زندگیمو یادم بره؟؟
بوسه ی روی پیشونیم گذاشت
شوگا: اولین دیدارمونو یادته؟
ا/ت:ارهه یادمههه
(پنج سال قبل)
ویو شوگا:
با گیتارم داشتم تو پارک چرخ میزدم
بخاطر اینکه نمیخواستم فروشنده ی مغازه ی خانوادگیمون شم از خونه طرد شده بودم....
یهو یه صدایی شنیدم...صدا از اون پشت میومد...
+ولم کن
&خب شمارتو بده عزیزم منم میرم
+میگم نمیخوام
&اگه شمارتو ندی...بدمیبینیا..!
+یع...یعنی چی؟منظورتو نمیفهمم...
&اتفاقا خوب میفهمی...
معلوم بود دختره منظورشو فهمیده ولی نمیخواد به روی خودش بیاره...نمیتونستم بشینم تا مثل خواهرم یه دختره دیگم قربانی این اتفاقات بشه
شوگا:هوی...چیکارش داری؟
&شما؟؟
به قیافه ی دختره نگاه کردم...چقدر زیبا بود
کاملا مشخص بود که ترسیده ولی خودشو ریلکس نشون میداد...
توی همین فکرا بودم ک بازم صداشو شنیدم
&کریییی؟؟دارم میگم شما کی باشی؟؟
یه لحظه گفتم الان اگه بگم یه غریبم که میخوام از کسی ک نمیشناسمش دفاع کنم خیلی سم میشه!!
شوگا : من نامزدشم...عزیزم این مرتیکه چیکارت داره؟
به دختره نگاه کردم...اولش یکم تعجب کرد ولی بعدش که منظورمو فهمید باهام همراهی کرد
ا/ت:ایشون میخوان شمارمو بزور بگیرن
&خ..خب...
شوگا:یا خودت گورتو گم میکنی یا گورت به دست من گم میشه...کدومش؟
&مثلا میخوای چیکار کنی؟
انگشترم و دراوردم و دادم به دختره
دستمو مشت کردم و یدونه زدم کنار ابروش...
پرش زمانی به نیم ساعت بعد :
شوگا:ایییی دردم میادددد
ا/ت:خو چرا اینکارو کردی؟الانم باید تحمل کنی
شوگا:مگه تو بلدی دستو جا بندازییی ایییییییی
ا/ت:ببین...الان یکوچولو دردش زیاد میشه...دست منو بگیر اگه خیلی دردت اومد فشارش بده
شوگا:ینی دردش از اینی ک تا الان تحمل کردم بیشترهههه؟؟
ا/ت:یه دقه دهنتو ببند...حواسمو پرت میکنی...خب...یک...دو...سه
شوگا:ایییییییییییی
ا/ت:اهههه قصد داری دست منم بشکنههه؟گفتم یکوچولو فشار بده چقد زورت زیادهههه
شوگا:یه لحظه صبر کن...فکر کنم میتونم تکونش بدم...عههههه میتونم تکونش بدمممم
ا/ت:ما اینیم دیگه...عامم ببینم اسمت چیه؟
شوگا:مین یونگی...شوگا صدام میکنن...و اسم تو؟
ا/ت:من؟ا/ت هستم...هرروز همینجایی؟
شوگا:نه...خب راستش امروز اولین باره که اومدم این پارک...تو هرروز اینجایی؟
ا/ت:اره...هرروز اگه بیای من اینجام...خوشحال میشم بازم ببینمت،ببینم تو گیتار دارییییی؟
شوگا:اره...برات بزنم؟
ا/ت:ارههههه بزنننن...تو خیلی خوبیییی
لبخندی زدم و به قیافش نگاه کردم...فکر کنم برای اولین بار تو زندگیم...از کسی فرا تر از حد خوشم اومده....
the end
زنگ در زده شد :
با شنیدن صدای زنگ از خواب پریدم...ینی خوابم بررررددددد؟؟
سریع بلند شدم و خودمو درست کردم
اهههه یه کاری داشتم...قرار بود یه کاری کنم...اهاااا وای شتتت
رفتم و سریع کیک و از تو یخچال دراوردم...شمع ۵ رو روش گذاشتم...همه چیو اماده کرده بودم...سریع کیک و روی میز گذاشتم و رفتم سمت در خودمو تو اینه ی جلوی در نگاه کردم...گوشه ی موهامو ک روی صورتم اومده بود پشت گوشم زدم و در و باز کردم و شوگا رو دیدم ک پوکرفیس بهم نگاه میکنه...
شوگا:چیکار داشتی میکردی سه ساعته اینجاااام
ا/ت:خب...امروز یه روز خاصه هاااا
شوگا:یادم نمیاد...تولد مامانته؟
ا/ت:شوگاااا
یهو دیدم سرشو انداخت پایین و با یه خنده ی بزرگ سرشو اورد بالا و بهم نگاه کرد
با بغض گفتم:خب...ینی نمیدونی امروز چه روزیه؟
یهو دیدم اومد سمتم و بغلم کرد
شوگا:مگه میشه بهترین روز زندگیمو یادم بره؟؟
بوسه ی روی پیشونیم گذاشت
شوگا: اولین دیدارمونو یادته؟
ا/ت:ارهه یادمههه
(پنج سال قبل)
ویو شوگا:
با گیتارم داشتم تو پارک چرخ میزدم
بخاطر اینکه نمیخواستم فروشنده ی مغازه ی خانوادگیمون شم از خونه طرد شده بودم....
یهو یه صدایی شنیدم...صدا از اون پشت میومد...
+ولم کن
&خب شمارتو بده عزیزم منم میرم
+میگم نمیخوام
&اگه شمارتو ندی...بدمیبینیا..!
+یع...یعنی چی؟منظورتو نمیفهمم...
&اتفاقا خوب میفهمی...
معلوم بود دختره منظورشو فهمیده ولی نمیخواد به روی خودش بیاره...نمیتونستم بشینم تا مثل خواهرم یه دختره دیگم قربانی این اتفاقات بشه
شوگا:هوی...چیکارش داری؟
&شما؟؟
به قیافه ی دختره نگاه کردم...چقدر زیبا بود
کاملا مشخص بود که ترسیده ولی خودشو ریلکس نشون میداد...
توی همین فکرا بودم ک بازم صداشو شنیدم
&کریییی؟؟دارم میگم شما کی باشی؟؟
یه لحظه گفتم الان اگه بگم یه غریبم که میخوام از کسی ک نمیشناسمش دفاع کنم خیلی سم میشه!!
شوگا : من نامزدشم...عزیزم این مرتیکه چیکارت داره؟
به دختره نگاه کردم...اولش یکم تعجب کرد ولی بعدش که منظورمو فهمید باهام همراهی کرد
ا/ت:ایشون میخوان شمارمو بزور بگیرن
&خ..خب...
شوگا:یا خودت گورتو گم میکنی یا گورت به دست من گم میشه...کدومش؟
&مثلا میخوای چیکار کنی؟
انگشترم و دراوردم و دادم به دختره
دستمو مشت کردم و یدونه زدم کنار ابروش...
پرش زمانی به نیم ساعت بعد :
شوگا:ایییی دردم میادددد
ا/ت:خو چرا اینکارو کردی؟الانم باید تحمل کنی
شوگا:مگه تو بلدی دستو جا بندازییی ایییییییی
ا/ت:ببین...الان یکوچولو دردش زیاد میشه...دست منو بگیر اگه خیلی دردت اومد فشارش بده
شوگا:ینی دردش از اینی ک تا الان تحمل کردم بیشترهههه؟؟
ا/ت:یه دقه دهنتو ببند...حواسمو پرت میکنی...خب...یک...دو...سه
شوگا:ایییییییییییی
ا/ت:اهههه قصد داری دست منم بشکنههه؟گفتم یکوچولو فشار بده چقد زورت زیادهههه
شوگا:یه لحظه صبر کن...فکر کنم میتونم تکونش بدم...عههههه میتونم تکونش بدمممم
ا/ت:ما اینیم دیگه...عامم ببینم اسمت چیه؟
شوگا:مین یونگی...شوگا صدام میکنن...و اسم تو؟
ا/ت:من؟ا/ت هستم...هرروز همینجایی؟
شوگا:نه...خب راستش امروز اولین باره که اومدم این پارک...تو هرروز اینجایی؟
ا/ت:اره...هرروز اگه بیای من اینجام...خوشحال میشم بازم ببینمت،ببینم تو گیتار دارییییی؟
شوگا:اره...برات بزنم؟
ا/ت:ارههههه بزنننن...تو خیلی خوبیییی
لبخندی زدم و به قیافش نگاه کردم...فکر کنم برای اولین بار تو زندگیم...از کسی فرا تر از حد خوشم اومده....
the end
۸۰.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.