culturefarsifacts فرهنگ ایران سواد
#culturefarsifacts #فرهنگ#ایران#سواد
به طور خلاصه : منصور حلاج یکی از وارسته ترین و باسوادترین عارفان ایرانی بود و کرامات مثل شفای بیماران و طی الارض و . . . و فضایل او به قدری بود که حسودان او را شعبده باز و دغل و . . میدانستند . او توسط یکی از خلافای عباسی به شرح زیر اعدام شد .
نخست دو دستش را بریدند، حلاج خنده ای بزد.
گفتند: «خنده چیست؟»
گفت: «دست، از آدمی بسته جدا کردن آسان است.» پس دو دست بریده خون آلود بر روی در مالید و روی ساعد را خون آلود کرد.
گفتند: «چرا کردی؟» گفت: «خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده باشد شما پندارید که زردی من از ترس است. خون بر روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم گه گلگونه مردان، خون ایشان است.»
آن گاه چشمهایش برکندند که قیامتی از خلق برخاست و در این میان شورشیان چندین ساختمان و دکان را به آتش کشیدند و سر به طغیان برداشتند. پس زبانش را بریدند و در شامگاه که سرش را بریدند حلاج در میان سر بریدن تبسمی کرد و جان داد.
سپیده دم همان شب پیکرش را به آتش کشیدند و خاکسترش را به دجله ریختند.
تاثیر حلاج بر فرهنگ و ادبیات ایران به قدری چشمگیر و عمیق بود که کمتر کتاب نظم و نثری را می توان یافت که از حلاج به اقتضای مقام و مقال یاد نشده باشد.
به طور خلاصه : منصور حلاج یکی از وارسته ترین و باسوادترین عارفان ایرانی بود و کرامات مثل شفای بیماران و طی الارض و . . . و فضایل او به قدری بود که حسودان او را شعبده باز و دغل و . . میدانستند . او توسط یکی از خلافای عباسی به شرح زیر اعدام شد .
نخست دو دستش را بریدند، حلاج خنده ای بزد.
گفتند: «خنده چیست؟»
گفت: «دست، از آدمی بسته جدا کردن آسان است.» پس دو دست بریده خون آلود بر روی در مالید و روی ساعد را خون آلود کرد.
گفتند: «چرا کردی؟» گفت: «خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده باشد شما پندارید که زردی من از ترس است. خون بر روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم گه گلگونه مردان، خون ایشان است.»
آن گاه چشمهایش برکندند که قیامتی از خلق برخاست و در این میان شورشیان چندین ساختمان و دکان را به آتش کشیدند و سر به طغیان برداشتند. پس زبانش را بریدند و در شامگاه که سرش را بریدند حلاج در میان سر بریدن تبسمی کرد و جان داد.
سپیده دم همان شب پیکرش را به آتش کشیدند و خاکسترش را به دجله ریختند.
تاثیر حلاج بر فرهنگ و ادبیات ایران به قدری چشمگیر و عمیق بود که کمتر کتاب نظم و نثری را می توان یافت که از حلاج به اقتضای مقام و مقال یاد نشده باشد.
۸۴۹
۲۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.