۲ - اکو
۲ - اکو
از دید میکو
الان ۱ هفتس که اکو خونه نیومده از ناراحتم ولی نگرانشم نکنه چیزیش شده باشه امروز مرخصی داشتم ولی بهتره برم از موری سان بپرسم
رفتن به مافیا
رفتم پیش موری سان ولی میگه اکو سر ماموریته نمیدونم چیکار کنم چند روزه ازش خبری نیست نگرانشم رفتم توی دفترش منتظرش نشستم وقتی اومد تو سر تا پاش پر از خون بود زخمی شده بود
اکو : تو اینجا چیکار میکنی
من شروع به گریه کردم
میکو : هیچ معلوم هس یه هفته غیبت زده کجا بودی هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
اکو اومد و منو بغل کرد
من زخمش رو فشار دادم تا خون ریزیش بند بیاد ولی فایده ای نداشت داشتم زخمشو فشار میدادم که بیهوش شد گریه شدید شد یه دست اکو رو انداختم دور گردنم ولی چون ازش کوتاه تر بودم پاهاش روی زمین کشیده میشد سریع بردمش پیش موری سان و بدون در زدن وارد شدم
میکو : موری سان لطفا به اکو کمک کنید حالش بده نمیدونم باید چیکار کنم لطفااااا
موری : چیشده چه اتفاقی افتاده زود ببرش به اتاق درمان تا من بیام
از دید راوی
وقتی اکو بیدار شود میکو رو دید که سرشو گذاشته روی تخت و خوابش برده
اکو : پس یعنی اشتی کرده خوب بخوابی یخ کوچولو
تمام
از دید میکو
الان ۱ هفتس که اکو خونه نیومده از ناراحتم ولی نگرانشم نکنه چیزیش شده باشه امروز مرخصی داشتم ولی بهتره برم از موری سان بپرسم
رفتن به مافیا
رفتم پیش موری سان ولی میگه اکو سر ماموریته نمیدونم چیکار کنم چند روزه ازش خبری نیست نگرانشم رفتم توی دفترش منتظرش نشستم وقتی اومد تو سر تا پاش پر از خون بود زخمی شده بود
اکو : تو اینجا چیکار میکنی
من شروع به گریه کردم
میکو : هیچ معلوم هس یه هفته غیبت زده کجا بودی هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
اکو اومد و منو بغل کرد
من زخمش رو فشار دادم تا خون ریزیش بند بیاد ولی فایده ای نداشت داشتم زخمشو فشار میدادم که بیهوش شد گریه شدید شد یه دست اکو رو انداختم دور گردنم ولی چون ازش کوتاه تر بودم پاهاش روی زمین کشیده میشد سریع بردمش پیش موری سان و بدون در زدن وارد شدم
میکو : موری سان لطفا به اکو کمک کنید حالش بده نمیدونم باید چیکار کنم لطفااااا
موری : چیشده چه اتفاقی افتاده زود ببرش به اتاق درمان تا من بیام
از دید راوی
وقتی اکو بیدار شود میکو رو دید که سرشو گذاشته روی تخت و خوابش برده
اکو : پس یعنی اشتی کرده خوب بخوابی یخ کوچولو
تمام
۸.۰k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.